کلمه جو
صفحه اصلی

camcorder


دوربین فیلمبرداری ویدیو و تلویزیون (سبک و قابل حمل با یک دست)

انگلیسی به فارسی

دوربین فیلمبرداری ویدئو و تلویزیون (سبک و قابل‌حمل با یک دست)


انگلیسی به انگلیسی

اسم ( noun )
• : تعریف: a portable video recording device that includes a camera and an audio recorder in one unit.

• video camera, camera used to record video films
a camcorder is a small video camera and recorder that you can hold in one hand.

دیکشنری تخصصی

[برق و الکترونیک] دوربین تصویر برداری ویدئویی، کم کوردر نوعی دوربین ویدئویی قابل حمل که مجهز به سیستم ضبط صدا و تصویر تمام رنگی روی نوار است . استفاده از عدسی های تله فرتو در این دوربینها قابلیت تصویر برداری از فواصل نزدیک تا دور را به آن می دهد .

جملات نمونه

1. Your camcorder should have these basic features: autofocus, playback facility, zoom lens.
[ترجمه ترگمان]camcorder شما باید این ویژگی های اساسی را داشته باشند: فوکوس خودکار، امکانات پخش، لنز زوم
[ترجمه گوگل]دوربین فیلمربداری شما باید این ویژگی های اساسی فوکوس اتوماتیک، امکانات پخش، لنز زوم را داشته باشد

2. The camcorder needs a new battery.
[ترجمه حسین] دوربین فیلم برداری به باتری جدیدی نیاز دارد
[ترجمه mobina shiri] این دوربین فیلم برداری به یک باتری جدید نیاز دارد.
[ترجمه ترگمان]The به باتری جدید نیاز دارد
[ترجمه گوگل]دوربین فیلمربداری نیاز به یک باتری جدید دارد

3. Even carrying the camcorder while hiking in the forest was an effort.
[ترجمه ترگمان]حتی حمل the در حالی که پیاده روی در جنگل یک تلاش بود
[ترجمه گوگل]حتی حمل دوربین فیلمبرداری در حین پیاده روی در جنگل تلاش شد

4. The camcorder winds the tape back or forward at high speed.
[ترجمه ترگمان]The با سرعت بالا، نوار را به عقب یا جلو هدایت می کند
[ترجمه گوگل]دوربین فیلمربداری فیلمبرداری را با سرعت بالا به عقب یا جلو می برد

5. We need some batteries for the camcorder.
[ترجمه ترگمان] ما به چندتا باتری برای دوربین نیاز داریم
[ترجمه گوگل]ما برای بعضی از باتری ها برای دوربین فیلمبرداری نیاز داریم

6. On-off control of the camcorder is simplicity itself.
[ترجمه ترگمان]کنترل خارج از مدار، خود سادگی است
[ترجمه گوگل]کنترل آفلاین دوربین فیلمبرداری سادگی است

7. Add to these camcorder entertainments purporting to capture real life in the raw on film-Police!
[ترجمه ترگمان]به این سرگرمی های camcorder اضافه کنید که قصد دارند زندگی واقعی را در فیلم خام با نام پلیس ثبت کنند!
[ترجمه گوگل]به این دوربین های فیلمبرداری، سرگرمی هایی را برای تصور زندگی واقعی در خام در فیلم پلیس اضافه کنید!

8. The consumer would tape the event with a camcorder.
[ترجمه ترگمان]مصرف کننده این رویداد را با یک camcorder ضبط خواهد کرد
[ترجمه گوگل]مصرف کننده این رویداد را با دوربین فیلمربداری ضبط می کند

9. Practise holding and using the camcorder keeping the picture in the viewfinder steady.
[ترجمه ترگمان]Practise نگه داشتن و استفاده از the، تصویر را در منظره یاب ثابت نگاه می دارند
[ترجمه گوگل]تمرین نگه داشتن و استفاده از دوربین فیلمبرداری نگه داشتن تصویر در منظره یاب ثابت

10. Gaynor Wynne was filming her with a camcorder during a champagne reception at the Imperial Hotel.
[ترجمه ترگمان]آقای \"گینور\" داشت با دوربین فیلم برداری در هتل champagne از او فیلم برداری می کرد
[ترجمه گوگل]Gaynor Wynne او را با دوربین فیلمبرداری در هنگام پذیرش شامپاین در هتل Imperial فیلمبرداری کرد

11. For video work, I have used both a camcorder and a digital camera as a source.
[ترجمه ترگمان]برای کار ویدیویی، من هم از یک دوربین دیجیتال و هم یک دوربین دیجیتال به عنوان یک منبع استفاده کرده ام
[ترجمه گوگل]برای کارهای ویدئویی، من هر دو دوربین فیلمربداری و دوربین دیجیتال را به عنوان منبع استفاده می کنم

12. However, you really need the camcorder feature known as exposure lock to make this effect work properly.
[ترجمه ترگمان]با این حال، شما واقعا به ویژگی camcorder که به عنوان قفل نوردهی شناخته می شود، نیاز دارید تا این افکت را به درستی انجام دهید
[ترجمه گوگل]با این حال، شما واقعا نیاز به ویژگی دوربین فیلمبرداری شناخته شده به عنوان قفل قرار گرفتن در معرض برای انجام این اثر به درستی کار می کنند

13. Question A combination of wind, traffic and camcorder noise have drowned out the required soundtrack.
[ترجمه ترگمان]سوال ترکیبی از باد، ترافیک و سر و صدا، موسیقی متن مورد نیاز را خاموش کرده است
[ترجمه گوگل]سوال ترکیبی از نویز باد، ترافیک و دوربین فیلمبرداری از موسیقی متن مورد نیاز غرق شده است

14. The incoming signal is monitored at the camcorder on headphones.
[ترجمه ترگمان]سیگنال ورودی در the روی هدفون مورد نظارت قرار می گیرد
[ترجمه گوگل]سیگنال ورودی در دوربین فیلمبرداری بر روی هدست ها نظارت می شود

15. The arrival of a new camcorder is a red-letter day in the life of any household.
[ترجمه ترگمان]ورود of جدید یک روز نامه قرمز در زندگی هر خانواده است
[ترجمه گوگل]ورود دوربین فیلمبرداری جدید یک روز قرمز در زندگی هر خانواده است

پیشنهاد کاربران

دوربین فیلم برداری

دوربین هایی است که همزمان هم می شود فیلم برداری کرد و هم میشود عکس برداری کرد

دوربینی که سبک و قابل حمل باشد.

دوربین فیلمبرداری که قابل حمل و سبک باشد

دوربین سبک که قابل حمله

دوربین فیلمبردار سبک وقابل حمل


هندی کم

دوربین تصویربرداری ویدیو❤

( We can say ( camera


کلمات دیگر: