کلمه جو
صفحه اصلی

alloy


معنی : بار، عیار، درجه، ماخذ، الیاژ فلز مرکب، ترکیب فلز بافلز گرانبها، الودگی، شایبه، عیار زدن
معانی دیگر : آلیاژ، فلز مرکب، همبسته، همجوش، آلایش، آلودگی، غل و غش، غش، شائبه، آمیزه، مخلوط، بار زدن، آمیختن فلزات، آلیاژ ساختن، درجه ی خلوص (طلا و نقره)، هم آمیخت فلز گرانبها با فلز کم بها (معمولا برای استحکام فلز)، بار در فلزات، معتدل کردن

انگلیسی به فارسی

آلیاژ، عیار، بار، درجه، ماخذ، الیاژ فلز مرکب، ترکیب فلز بافلز گرانبها، الودگی، شايبه، عیار زدن


بار(در فلزات)، عیار، درجه، مأخذ، الیاژ فلز مرکب،ترکیب فلز با فلز گرانبها، (مجازاً) آلودگی، شائبه، عیار زدن، معتدل کردن


انگلیسی به انگلیسی

اسم ( noun )
(1) تعریف: a combined form of two or more metals, or of a metal with a nonmetal, sometimes using an inferior ingredient with a more costly one.
مترادف: amalgam, composite
مشابه: combination, composition, compound, hybrid, mix, mixture

- Brass is an alloy of zinc and copper.
[ترجمه ترگمان] برنج آلیاژی از روی و مس است
[ترجمه گوگل] برنج آلیاژ روی و مس است

(2) تعریف: the relative degree of purity of a metal; fineness.
مترادف: fineness
مشابه: grade, karat, quality, standard, temper

(3) تعریف: something added that lowers quality or value.
مترادف: adulterant, contaminant, impurity
مشابه: pollutant
فعل گذرا ( transitive verb )
حالات: alloys, alloying, alloyed
مشتقات: alloyed (adj.)
(1) تعریف: to mix (metals with other metals or with nonmetals) to form an alloy.
مترادف: amalgamate, fuse, mix
مشابه: blend, combine, interfuse, synthesize

(2) تعریف: to degrade the purity of by the addition of some element; adulterate.
مترادف: adulterate, degrade
مشابه: cheapen, debase, downgrade, impair, pollute, vitiate

- A wave of sadness came over him, which alloyed his sense of triumph.
[ترجمه ترگمان] موجی از اندوه بر او چیره شد و احساس پیروزی بر او چیره شد
[ترجمه گوگل] موجی از غم و اندوه به او رسید، که او را در پی پیروزی قرار داد

• mixture of metals; precious metal (i.e. gold or silver) mixed with an inferior metal
mix metals; corrupt by adding other substances; reduce in value or quality
an alloy is a metal that is made by mixing two or more types of metal together.

دیکشنری تخصصی

[شیمی] آلیاژ1- عیار، بار، درجه ى خلوص (طلا و نقره ) 2-آلیاژ، فلز مرکب، همبسته، همجوش 3- هم آمیخت فلز گرانبها با فلز کم بها (معمولا براى استحکام فلز) 4- آلایش، آلودگی، غل و غش، غش، شائبه 5- آمیزه، مخلوط 6- بار زدن، عیار زدن، آمیختن فلزات، آلیاژ ساختن 7- ناخالص کردن (از راه آمیختن فلز کم بها)، داراى آلایش یا غش کردن
[عمران و معماری] آلیاژ - همبسته
[برق و الکترونیک] آلیاژ
[مهندسی گاز] آلیاژ
[نساجی] آلیاژ - فلز مرکب - آمیختن - عیار
[ریاضیات] همبسته، آلیاژ، عیار زدن
[پلیمر] آلیاژ

مترادف و متضاد

adulterate


Synonyms: debase, denature, devalue, diminish, impair, reduce


Antonyms: clean, clear, purify


Antonyms: clear, not mix, purify


بار (اسم)
charge, burden, bar, admittance, load, cargo, restaurant, alloy, audience, loading, barroom, fruit, brunt, fardel, freight, freightage, onus, ligature, encumbrance

عیار (اسم)
proof, alloy, cutie, carat, shifter, assay, karat, rover, trickster, dodger

درجه (اسم)
measure, length, point, gage, gauge, mark, alloy, degree, grade, rating, scale, quantum, proportion, peg, gradation, thermometer, thermometre, pitch, stair, step

ماخذ (اسم)
alloy, basis, source, datum, origin

الیاژ فلز مرکب (اسم)
alloy

ترکیب فلز با فلز گرانبها (اسم)
alloy

الودگی (اسم)
filth, alloy, contamination, pollution, impurity, purulence, stain, soilage, squalor

شایبه (اسم)
alloy

عیار زدن (فعل)
alloy

mixture, usually of two metals


Synonyms: admixture, adulterant, adulteration, amalgam, amalgamation, blend, combination, composite, compound, debasement, denaturant, fusion, hybrid, intermixture, reduction


mix metals


Synonyms: admix, amalgamate, blend, combine, compound, fuse, intermix, mix


جملات نمونه

an alloy of copper and tin

آلیاژ مس و قلع


Her love is without alloy.

عشق او بی‌شائبه است.


an ethnic alloy

یک آمیزه‌ی نژادی


to alloy gold with copper

طلا را با مس بار زدن


Iron alloys well.

آهن خوب آلیاژ می‌شود.


1. an alloy of copper and tin
آلیاژ مس و قلع

2. this alloy has complete immunity to rust
این آلیاژ فلزی نسبت به زنگ زدگی کاملا مقاوم است.

3. to alloy gold with copper
طلا را با مس بار زدن

4. a magnetic alloy
آلیاژ آهن ربا

5. an ethnic alloy
یک آمیزه ی نژادی

6. her love is without alloy
عشق او بی شائبه است.

7. No pleasure without alloy (or pain or repentance).
[ترجمه ترگمان]هیچ لذتی بدون آلیاژ (یا درد یا توبه)وجود ندارد
[ترجمه گوگل]لذت بدون آلیاژ (یا درد یا توبه)

8. This is not pure gold; there is some alloy in it.
[ترجمه ترگمان]این طلا خالص نیست، در آن alloy وجود دارد
[ترجمه گوگل]این خالص خالص نیست در آن وجود دارد

9. Brass is an alloy of copper and zinc.
[ترجمه ترگمان]برنج آلیاژی از مس و روی است
[ترجمه گوگل]برنج آلیاژ مس و روی است

10. Mercy should alloy our stern resentment.
[ترجمه ترگمان]مرسی که خشم شدید ما رو برطرف می کرد
[ترجمه گوگل]رحمت ما باید خشم سخت ما را تسکین دهد

11. Gold and iron alloy with ease.
[ترجمه ترگمان]طلا و iron با سهولت
[ترجمه گوگل]آلیاژ طلا و آهن با سهولت

12. Last October the first batch of low - alloy channel steel was successfully rolled.
[ترجمه ترگمان]در اکتبر گذشته اولین گروه از فولاد کانال کم آلیاژ با موفقیت rolled شد
[ترجمه گوگل]اکتبر گذشته، اولین دسته از فولاد کانال کم آلیاژ با موفقیت مسدود شد

13. This alloy is formed by the fusion of two types of metal.
[ترجمه ترگمان]این آلیاژ با ترکیب دو نوع فلز شکل می گیرد
[ترجمه گوگل]این آلیاژ توسط ترکیب دو نوع فلز تشکیل شده است

14. Bronze is an alloy of copper and tin.
[ترجمه ترگمان]برنز آلیاژی از مس و قلع است
[ترجمه گوگل]برنز آلیاژ مس و قلع است

15. The alloy, when polished, is highly reflective.
[ترجمه ترگمان]آلیاژ هنگامی که صیقل شده باشد، شدیدا انعکاس دهنده است
[ترجمه گوگل]آلیاژ، زمانی که جلا، بسیار بازتابنده است

16. The alloy of which they were made age-hardened quickly at normal temperatures, and all rivets had to be chilled before use.
[ترجمه ترگمان]آلیاژ که در آن به سن پیری رسیده بود، در دماهای معمولی به سرعت آبدیده شده بود و all باید قبل از استفاده از سرما یخ کرده بود
[ترجمه گوگل]آلیاژ که آنها در دمای معمولی به سرعت سفت شدند، و قبل از استفاده، همه ی آنها باید خنک شوند

17. Alloy wheels are a $ 450 option, and a rear spoiler is a $ 650 extra.
[ترجمه ترگمان]چرخ های آلیاژی ۴۵۰ دلار هستند و a عقبی ۶۵۰ دلار اضافی است
[ترجمه گوگل]چرخ های آلومینیومی گزینه 450 دلاری هستند و اسپویلر عقب 650 دلار اضافی است

پیشنهاد کاربران

در مهندسی مکانیک : آلیاژ

فلز ترکیبی


کلمات دیگر: