کلمه جو
صفحه اصلی

beating


معنی : ضربان
معانی دیگر : تپش، زدن، عمل زدن، کوبش، ضربه زنی، کتک زنی، باخت

انگلیسی به فارسی

زدن، عمل زدن، کوبش، ضربه‌زنی، کتک‌زنی


تپش، ضربان


شکست، باخت


كتك زدن، ضربان


انگلیسی به انگلیسی

اسم ( noun )
(1) تعریف: the act of someone or something that beats.

- the beating of my heart
[ترجمه ترگمان] ضربان قلبم
[ترجمه گوگل] ضرب و شتم قلب من

(2) تعریف: severe physical violence done as punishment or during a confrontation, usu. with blows from fists or a weapon.
مشابه: battery, punishment, thrash, work

(3) تعریف: a decisive defeat.
مشابه: overthrow, thrash

• striking, hitting; defeating
if you are given a beating, you are hit hard many times.
if a team or political party takes a beating, it is defeated by a large amount in a competition or election.
see also beat.

دیکشنری تخصصی

[برق و الکترونیک] ضربان پدیده ای که در آن دو یا چند کمیت متناوب با بسامدهای متفاوت موجب تغییرات ارزشی دامنه می شوند.
[نساجی] حلاجی کردن - دسته نخ پیوندی

مترادف و متضاد

ضربان (اسم)
beat, pulse, beating, throb, pulsation, pant, ictus, pitter-patter, tick-tack

thrashing


Synonyms: whipping, drubbing, defeat, bashing, annihilation, rout, shellacking, slaughter, trouncing


Antonyms: triumph, victory, win


جملات نمونه

1. the beating of the heart
تپش قلب

2. a sound beating
یک کتک جانانه

3. he got a good beating
(یک) کتک حسابی خورد.

4. yesterday they beat our team, and today we evened the score by beating them
آنها دیروز تیم ما را شکست دادند و امروز با شکست دادن آنها امتیاز را مساوی کردیم.

5. Britain's prospects of beating the United States in the relay looked poor.
[ترجمه ترگمان]چشم اندازه ای بریتانیا از شکست ایالات متحده در مراسم حمل مشعل، ضعیف به نظر می رسید
[ترجمه گوگل]چشم اندازهای انگلیس برای ضرب و شتم ایالات متحده در رله، فقیر بود

6. Listen,somebody is beating at the door.
[ترجمه it] گوش کن ( کنید ) ، یکی دارد در را میکوبد
[ترجمه ترگمان] گوش کن، یکی داره دم در میزنه
[ترجمه گوگل]گوش کن، کسی در حال دروغ گفتن است

7. Alpha Never one like you,let me think about beating the pain.
[ترجمه ترگمان]آلفا، هیچ وقت مثل تو نیست، به من اجازه بده که درد رو شکست بدم
[ترجمه گوگل]آلفا هرگز مثل شما نیست، اجازه دهید من در مورد ضرب و شتم درد فکر کنم

8. The rain was beating against/on the deck.
[ترجمه ترگمان]باران به روی عرشه می خورد
[ترجمه گوگل]باران بر علیه / در عرشه ضربه زد

9. He started beating me when I was about fifteen but I didn't do anything to provoke him.
[ترجمه ترگمان]وقتی ۱۵ سالم بود شروع به کتک زدن من کرد، اما من کاری نکردم که تحریکش کنم
[ترجمه گوگل]وقتی من حدود پانزده ساله بودم شروع به ضرب و شتم کردم، اما هیچ کاری برای تحریک او انجام ندادم

10. How can we shame the boy out of beating his little sister?
[ترجمه ترگمان]چطور می تونیم این بچه رو از کتک زدن خواهر کوچولوش شرمنده کنیم؟
[ترجمه گوگل]چگونه می توانیم پسر را از ضرب و شتم خواهر کوچکش خجالت بکشیم؟

11. The monsoon rains were beating down.
[ترجمه ترگمان]باران موسمی می وزید
[ترجمه گوگل]باران های مصنوعی از بین رفته اند

12. They saw him beating his dog with a stick.
[ترجمه ترگمان]او را دیدند که سگ خود را با عصا می زد
[ترجمه گوگل]آنها دیدند که او سگ خود را با یک چوب می برد

13. His heart stopped beating and he died soon afterwards.
[ترجمه ترگمان]قلبش از تپش باز ایستاد و به زودی مرد
[ترجمه گوگل]قلب او متوقف می شود ضرب و شتم و او به زودی پس از مرگ

14. They caught him and gave him a violent beating.
[ترجمه ترگمان]آن ها او را گرفتند و کتک مفصلی به او زدند
[ترجمه گوگل]آنها او را گرفتند و به او ضربه ای خشونت آمیز دادند

the (beating of the) pulse

(تپش) نبض


the beating of the heart

تپش قلب


پیشنهاد کاربران

شکست ( محاوره )

After beating cancer
غلبه کردن

was beatting something
در حال رقابت

بلرزون کردن

ضرب و شتم

ضربان
مثال:beating heart:ضربان قلب

کوبش. زدن. کناز زدن. شکست دادن.

مبارزه کردن

زنش؛ هنگام برهم نهی دو موج با بسامد بسیار نزدیک، با گذشت زمان تداخل آنها از ویرانگر به سازنده و بالعکس تبدیل می شود. به این پدیده زنش گفته می شود.


کلمات دیگر: