کلمه جو
صفحه اصلی

biased


معنی : پیشقدر دار
معانی دیگر : پیشقدر دار

انگلیسی به فارسی

پیشقدر دار


انگلیسی به انگلیسی

• prejudiced, having preconceptions
someone or something that is biased towards one thing is more concerned with it than with other things.
if someone is biased, they show favouritism towards a particular person or group, and so do not judge things fairly.

دیکشنری تخصصی

[برق و الکترونیک] بایاس شده
[ریاضیات] اریب شده، پیشقدر، اریب، تور
[آمار] اریب

مترادف و متضاد

پیشقدر دار (صفت)
biased

جملات نمونه

1. biased sampling
نمونه برداری غیر تصادفی (سوگیرانه)

2. they were biased against hindus
نسبت به هندوها غرض داشتند.

3. in her husband's biased eyes she is the most beautiful woman on earth
از دید شوهر شیفته اش،او خوشگل ترین زن روی زمین است.

4. the university is more biased towards the sciences
دانشگاه نسبت به علوم تمایل بیشتری دارد.

5. their coverage of news is very biased
پوشش خبری آنها دارای جهت گیری شدیدی است.

6. My ignorance biased me against popular music.
[ترجمه ترگمان]نادانی من مرا به موسیقی عمومی متمایل کرده است
[ترجمه گوگل]جهل من نسبت به موسیقی مردمی منحرف شد

7. Fate was strongly biased against him.
[ترجمه ترگمان]سرنوشت به شدت علیه او متمایل بود
[ترجمه گوگل]سرنوشت شدیدا علیه او تعصب داشت

8. You can't help being biased so you may as well be up front about it.
[ترجمه ترگمان]شما نمی توانید به جانبداری بودن کمک کنید، بنابراین ممکن است در مقابل آن صادق باشید
[ترجمه گوگل]شما نمیتوانید از عهده تغییر حالت جلوگیری کنید، بنابراین شما ممکن است به خوبی در مورد آن است

9. Many parents are biased against popular music.
[ترجمه ترگمان]بسیاری از والدین در برابر موسیقی محبوب تعصب دارند
[ترجمه گوگل]بسیاری از والدین در برابر موسیقی مردمی متضاد هستند

10. He seemed a bit biased against women in my opinion.
[ترجمه ترگمان]به نظر من، او نسبت به زن ها تعصب نشان می داد
[ترجمه گوگل]به نظر من کمی به نظر می رسد در برابر زنان بی اعتنایی به نظر می رسد

11. University funding was tremendously biased towards scientists.
[ترجمه ترگمان]بودجه دانشگاه به شدت به سوی دانشمندان متمایل بود
[ترجمه گوگل]بودجه دانشگاه به شدت نسبت به دانشمندان متضاد بود

12. The general manager's judgment is often biased by interest.
[ترجمه ترگمان]قضاوت کلی مدیر معمولا به نفع منافع است
[ترجمه گوگل]قضاوت مدیر عمومی اغلب منافع دارد

13. The majority of infants are biased towards being social rather than being antisocial.
[ترجمه ترگمان]اکثر نوزادان متمایل به اجتماعی بودن هستند تا ضداجتماعی بودن
[ترجمه گوگل]اکثریت نوزادان نسبت به اجتماعی بودن نسبت به آن غیر اجتماعی هستند

14. The newspapers gave a very biased report of the meeting.
[ترجمه ترگمان]روزنامه ها گزارش بسیار جانبدارانه ای از جلسه دادند
[ترجمه گوگل]روزنامه ها یک گزارش بسیار محض از جلسه را ارائه دادند

15. Managers are naturally biased towards projects showing a quick return.
[ترجمه ترگمان]مدیران به طور طبیعی متمایل به پروژه هایی هستند که بازگشت سریع را نشان می دهند
[ترجمه گوگل]مدیران به طور طبیعی نسبت به پروژه هایی که نشان از بازگشت سریع دارند، بی اعتبار هستند

16. News coverage of the fighting was extremely biased.
[ترجمه ترگمان]پوشش خبری جنگ به شدت جانبدارانه بود
[ترجمه گوگل]پوشش اخبار مبارزه بسیار بی اعتبار بود

پیشنهاد کاربران

غیرمنطقی

در پرتاب سکه/تاس می تواند به معنی "منصفانه" نیز باشد.

تبعیض آمیز

سوء گیری - تعصب

محور
بعنوان مثال time biased میشه زمان محور


جهت دار

متعصبانه
جانبدارانه
متعصب
ناجوانمردانه
یک جانبه

نابسامان

غرض مندانه، با غرض چیزی بیان کردن

یکسویه - یکطرفه - یکجانبه

biased ( adj ) = مغرض، مغرضانه، متعصبانه، ، غرض ورزانه/متمایل، مستعد، سوگیرانه، جانبدارانه

مغرضانه

غرض ورزانه

مغرضانه ، جهت دار، متمایل، سودار ، غیر منصفانه،

متعصب

جانبدارانه

اریب


آشکار ، نمایان

دچار سوگیری

( Adj ) با قصد و غرض، جانبدار

تحت تاثیر قرار داده

biased ( adj ) = partisan ( adj )
به معناهای : هواداری کورکورانه، حامی دو آتیشه، متعصب، جانب دار، مرید، طرفدار افراطی

biased ( آمار )
واژه مصوب: اریب
تعریف: ویژگی یک برآوردگر که امید ریاضی آن برابر با مقدار پارامتر مورد برآورد نباشد

جانب داری

[ریاضیات] اریب وار، منحنی


کلمات دیگر: