کلمه جو
صفحه اصلی

accommodations

انگلیسی به انگلیسی

• lodgings, living quarters

دیکشنری تخصصی

[برق و الکترونیک] اصلاحات

جملات نمونه

1. the accommodations on this train were very inadequate
وسائل رفاهی این ترن اصلا کافی نبود.

2. this hotel has accommodations for five hundred guests
این هتل ظرفیت پذیرایی پانصد نفر را دارد.

پیشنهاد کاربران

اقامت کوتاه مدت

محلی برای اقامت کوتاه مدت مثل مهمانسرا

مکانی موقت جهت اقامت

A place to live, esp a temporary place such as a hotel room

محل اقامت

محل سکونت

The lack of accommodations، فقدان امکانات رفاهی

محل زندگی. . مکانی برای زندگی!

اقامت برای مدت کوتاه مانند. . اقامت در هتل!

مکان موقت جهت اقامت

محل ماندن

محل زندگی برای زمانی کوتاه

اردوگاه تفریحی

امکانات، امتیازات، مزایا


کلمات دیگر: