کلمه جو
صفحه اصلی

biconvex


معنی : محدب الطرفین، از دو سو بر امده
معانی دیگر : دو سو کوژ، دو کوژ، کوژ (محدب) از دو طرف، دو سو برآمده

انگلیسی به فارسی

محدب الطرفین، از دو سو بر امده


دوقطبی، محدب الطرفین، از دو سو بر امده


انگلیسی به انگلیسی

صفت ( adjective )
مشتقات: biconvexity (n.)
• : تعریف: convex on both surfaces, as a lens.

• convex on two sides

دیکشنری تخصصی

[برق و الکترونیک] محدب الطرفین
[ریاضیات] محدب الطرفین

مترادف و متضاد

محدب الطرفین (صفت)
biconvex

از دو سو بر امده (صفت)
biconvex

جملات نمونه

1. a biconvex lens
عدسی دو کوژ

2. Of biconcave of computer clavier biconvex sheltered evil people and practices the most easily, cleanness rises special inconvenience.
[ترجمه ترگمان]از biconcave کامپیوتر با پیانو، افراد شیطان صفت را پناه می دهد و به راحتی عمل می کند، cleanness باعث ناراحتی ویژه می شود
[ترجمه گوگل]از دوچرخه سواری دوچرخه سواری کامپیوتر کامپیوتری، افراد مبتلا به بدحجابی را پوشش میدهند و راحتتر عمل میکنند، پاکسازی موجب ناراحتی ویژه میشود

3. A dark green, round biconvex tablet with opaque coating.
[ترجمه ترگمان]یک لوح سبز تیره دور قرص biconvex با روکش مات
[ترجمه گوگل]قرمز تیره سبز، قرمز دوقطبی با پوشش مات

4. The optical aberration difference between the biconvex Fresenl lens and the plane-convex Fresenl lens was investigated by designing a large aperture Fresenl lens.
[ترجمه ترگمان]تفاوت aberration نوری بین لنز biconvex Fresenl و لنز Fresenl محدب با طراحی یک لنز بزرگ Fresenl (aperture)مورد بررسی قرار گرفت
[ترجمه گوگل]لنز Fresenl دیافراگم دیافراگم تفاوت لنز فرسنل با لنز Fresenl دو لبه بر حسب لنز Fresenl دوقطبی را نشان می دهد

5. A transparent, biconvex body of the eye between the iris and the vitreous humor that focuses light rays entering through the pupil to form an image on the retina.
[ترجمه ترگمان]بدن شفاف و biconvex چشم بین عنبیه و humor vitreous که پرتوه ای نور را متمرکز می کند که وارد مردمک چشم می شوند تا تصویری را در شبکیه ایجاد کنند
[ترجمه گوگل]یک بدن شفاف و دو طرفه از چشم بین بین عنبیه و طنز شیشه ای که اشعه های نور را از طریق دانش آموز وارد می کند تا تصویری روی شبکیه ایجاد کند

6. Background: The crystalline lens of the human eye is a biconvex elastic body behind the pupil.
[ترجمه ترگمان]پس زمینه: لنز بلورین چشم انسان یک بدنه الاستیک biconvex پشت مردمک چشم است
[ترجمه گوگل]سابقه و هدف: لنز بلورین چشم انسان یک بدن الاستیک دوقطبی است که در پشت دانش آموز قرار دارد

7. The second lens group (G is provided with at least one biconvex lens group (L2.
[ترجمه ترگمان]گروه دوم (G با حداقل یک گروه لنز biconvex (L۲)تامین می شود
[ترجمه گوگل]گروه دوم لنز (G دارای حداقل یک گروه لنز دوقطبی (L

8. The rule of adaxial image formation is studied, of the transmission light and reflected light through the two optical surfaces L_1 and L_2 of the biconvex lens.
[ترجمه ترگمان]قانون شکل گیری تصویر adaxial مورد مطالعه قرار گرفته است، از نور انتقالی و نور منعکس شده از طریق دو سطح نوری L _ ۱ و L _ ۲ از لنز biconvex
[ترجمه گوگل]قواعد شکل گیری تصویر adaxial از نور انتقال و نور منعکس شده از طریق دو سطح نوری L_1 و L_2 از لنز دوقطب مورد بررسی قرار گرفته است

9. This paper, in detail, introduced how to study the rule of image construction for biconvex lens by using the method of vision difference.
[ترجمه ترگمان]این مقاله با جزئیات، چگونگی مطالعه نقش ساختار تصویر برای لنز biconvex را با استفاده از روش تفاوت بینایی معرفی کرد
[ترجمه گوگل]این مقاله به طور دقیق، نحوه مطالعه قانون ساخت تصویر برای لنزهای دوقطبی را با استفاده از روش تفاوت بینایی معرفی کرد

a biconvex lens

عدسی دو کوژ



کلمات دیگر: