(عامیانه) به حد وفور، فراوان، فراوان there was food aplenty غذا فراوان بود
aplenty
(عامیانه) به حد وفور، فراوان، فراوان there was food aplenty غذا فراوان بود
انگلیسی به فارسی
(عامیانه) به حد وفور، فراوان
مقدار زیادی
انگلیسی به انگلیسی
صفت ( adjective )
• : تعریف: in abundant amounts.
- She had problems aplenty.
[ترجمه ترگمان] او مشکلات فراوان داشت
[ترجمه گوگل] او مشکلات زیادی داشت
[ترجمه گوگل] او مشکلات زیادی داشت
قید ( adverb )
• : تعریف: sufficiently enough; in abundance.
• مشابه: galore
• مشابه: galore
• abundant, plentiful
sufficient, enough
sufficient, enough
جملات نمونه
1. there was food aplenty
غذا فراوان بود.
2. There were problems aplenty at work.
[ترجمه ترگمان]در محل کار مشکلات فراوان بود
[ترجمه گوگل]مشکلات زیادی در کار وجود داشت
[ترجمه گوگل]مشکلات زیادی در کار وجود داشت
3. Criticisms of the government were to be found aplenty.
[ترجمه ترگمان]Criticisms از دولت به وفور یافت می شوند
[ترجمه گوگل]انتقادات از دولت باید در بر داشت
[ترجمه گوگل]انتقادات از دولت باید در بر داشت
4. So there are red roses aplenty for red Gordon.
[ترجمه ترگمان]بنابراین تعداد زیادی گل رز قرمز برای گوردون قرمز وجود دارد
[ترجمه گوگل]بنابراین گلدان قرمز برای گوردون قرمز فراوان است
[ترجمه گوگل]بنابراین گلدان قرمز برای گوردون قرمز فراوان است
5. There was food aplenty.
[ترجمه ترگمان]مواد غذایی فراوان بودند
[ترجمه گوگل]مقدار زیادی غذا بود
[ترجمه گوگل]مقدار زیادی غذا بود
6. Objetsd'art there were aplenty, but most of them were held in trust for some collection or gallery.
[ترجمه ترگمان]هنر Objetsd فراوان بود، اما بسیاری از آن ها در اعتماد به مجموعه ای از مجموعه یا گالری نگهداری می شدند
[ترجمه گوگل]Objetsd'art وجود دارد غلیظ، اما بسیاری از آنها در اعتماد برای برخی از مجموعه یا گالری برگزار شد
[ترجمه گوگل]Objetsd'art وجود دارد غلیظ، اما بسیاری از آنها در اعتماد برای برخی از مجموعه یا گالری برگزار شد
7. And there are penthouse suites aplenty.
[ترجمه ترگمان]و یه penthouse دیگه هم هست
[ترجمه گوگل]و پنت هاوس سوئیت های زیادی وجود دارد
[ترجمه گوگل]و پنت هاوس سوئیت های زیادی وجود دارد
8. There are laughs here aplenty, and sexy, goofy, off - the - cuff charm.
[ترجمه ترگمان]اینجا خیلی خنده داره و سکسی و بامزه و جذاب و جذاب
[ترجمه گوگل]خنده های زیادی در اینجا وجود دارد و جذابیت سکسی، بی رحمانه و بی نظیر
[ترجمه گوگل]خنده های زیادی در اینجا وجود دارد و جذابیت سکسی، بی رحمانه و بی نظیر
9. Friends she had aplenty, but no one to call her own.
[ترجمه ترگمان]دوستانی که داشت، اما کسی نبود که به او زنگ بزند
[ترجمه گوگل]دوستان او غول پیکر داشتند، اما هیچ کس آن را به خود نداد
[ترجمه گوگل]دوستان او غول پیکر داشتند، اما هیچ کس آن را به خود نداد
10. There's adventure aplenty waiting for you here.
[ترجمه ترگمان]اینجا یک ماجراجویی است که در اینجا منتظرت است
[ترجمه گوگل]ماجراجویی بسیار زیادی در انتظار شماست
[ترجمه گوگل]ماجراجویی بسیار زیادی در انتظار شماست
11. They rushed into green vines and leaves aplenty with big and round pumpkins.
[ترجمه ترگمان]آن ها به صورت تاک سبز هجوم بردند و با pumpkins بزرگ و بزرگ به وفور به جا گذاشتند
[ترجمه گوگل]آنها با انگور سبز عجله داشتند و با کدو تنبل های بزرگ و گرد می خوردند
[ترجمه گوگل]آنها با انگور سبز عجله داشتند و با کدو تنبل های بزرگ و گرد می خوردند
12. Sun chairs, tables etc are aplenty, but no pool bar.
[ترجمه ترگمان]صندلی ها، میزها و غیره فراوان هستند، اما هیچ بار استخر وجود ندارد
[ترجمه گوگل]صندلی های خورشیدی، جداول و غیره غلیظ هستند، اما هیچ نوار استخر
[ترجمه گوگل]صندلی های خورشیدی، جداول و غیره غلیظ هستند، اما هیچ نوار استخر
13. Climate change could indeed cause aplenty.
[ترجمه ترگمان]تغییرات آب و هوا می تواند باعث خرابی فراوان شود
[ترجمه گوگل]در عوض تغییرات اقلیمی ممکن است سبب ایجاد فراوانی شود
[ترجمه گوگل]در عوض تغییرات اقلیمی ممکن است سبب ایجاد فراوانی شود
14. Commissions came in aplenty, through his favourite ones wer for the poor.
[ترجمه ترگمان]سفارش های زیادی از طرف او برای فقرا به دست آوردند
[ترجمه گوگل]کمیسیونها از طریق موارد مورد علاقه خود برای فقرا به حد کافی رسیده اند
[ترجمه گوگل]کمیسیونها از طریق موارد مورد علاقه خود برای فقرا به حد کافی رسیده اند
There was food aplenty.
غذا فراوان بود.
کلمات دیگر: