bow legs

1. The table had delicate bowed legs.

[ترجمه ترگمان]میز با ظرافت و ظرافت روی میز خم شده بود
[ترجمه گوگل]جدول پاهای کمرنگ داشت

2. A man or woman with bow legs is looked upon as an ugly person.

[ترجمه ترگمان]یک مرد یا زنی با پاهای کمانی شکل یک شخص زشت را به خود می گیرد
[ترجمه گوگل]یک مرد یا زن با پاهای کمان به عنوان یک فرد زشت نگاه می شود

3. The Obama Full Bow Legs straight, body and head horizontal (cf emperor of Japan).

[ترجمه ترگمان]کامل کردن کامل اوباما به صورت مستقیم، بدن و سر افقی (امپراتور ژاپن)
[ترجمه گوگل]پاهای کامل اوباما راست، بدن و سر افقی (امپراطور ژاپن ژاپن)

4. He was short of his age: with rather bow legs, and little, sharp, ugly eyes.

[ترجمه ترگمان]قدش کوتاه بود؛ با پاهای خمیده و چشمان کوچک و زشت
[ترجمه گوگل]او کوتاه ترین سن خود را با پاهای کج و معوج و چشم های کوچک، تیز و زشت داشت

5. It is in walnut polished wood, bow fronted with bow legs.

[ترجمه ترگمان]در چوب گردو چوب از چوب گردو بود و با پاهای کمانی خم شده بود
[ترجمه گوگل]این در چوب جلا چوب گردویی است، با کمان پهلو به جلو برود

6. Nigel of the clammy hands and Peter of the bow legs and disappearing chin?

[ترجمه ترگمان]نی گل دست نمناک و پیتر سر تعظیم و چانه در حال ناپدید شدن؟
[ترجمه گوگل]نایجل از دست های چسبیده و پیتر از پاهای کمان و ناپدید شدن چانه؟

انگلیسی به فارسی

انگلیسی به انگلیسی

جملات نمونه

پیشنهاد کاربران