کلمه جو
صفحه اصلی

bowl over


1- با چیزی مثل توپ بولینگ زدن و انداختن 2- (عامیانه) گیج و مبهوت کردن

انگلیسی به انگلیسی

عبارت ( phrase )
(1) تعریف: to strike down or throw to the ground.
مترادف: floor
مشابه: overturn, stagger, tip over, topple, upset

- That strong gust of wind nearly bowled them over.
[ترجمه ترگمان] باد شدیدی می وزید و نزدیک بود آن ها را به هم بزند
[ترجمه گوگل] این ضربه شدید باد، تقریبا آنها را خفه کرد

(2) تعریف: to overwhelm with surprise; astonish.
مترادف: amaze, astonish, flabbergast, stagger
مشابه: dumbfound, floor, shock, startle, surprise

- The unexpected applause bowled her over.
[ترجمه ترگمان] این تشویق غیر منتظره او را از خود دور کرد
[ترجمه گوگل] کف زدن غیرمنتظره او را خفه کرده است

• amaze, astound, baffle, surprise greatly

جملات نمونه

1. Mix cheeses. melt plain chocolate in a bowl over a pan of simmering water.
[ترجمه ترگمان]پنیرهای مختلف را مخلوط کنید شکلات ساده را در یک کاسه روی ظرفی از آب آرام ذوب می کند
[ترجمه گوگل]پنیر را مخلوط کنید شکلات ساده را در یک کاسه روی یک تابه آب شیرین کنید

2. Stand the bowl over a pan of simmering water and heat very gently until the chocolate begins to melt.
[ترجمه ترگمان]کاسه را بالای یک ظرف آب آرام نگه دارید و به آرامی تا زمانی که شکلات شروع به ذوب شدن کند، بسیار آرام بگیرید
[ترجمه گوگل]کاسه را روی یک تابه آب جوش بگذارید و به آرامی حرارت دهید تا شکلات شروع به ذوب شدن کند

3. Whisk the eggs and sugar in a bowl over a pan of hot water.
[ترجمه ترگمان]تخم مرغ و شکر را در یک کاسه روی ظرفی از آب داغ فرو کنید
[ترجمه گوگل]تخم مرغ و شکر را در یک کاسه روی یک ظرف آب گرم بشویید

4. Set bowl over saucepan of simmering water.
[ترجمه ترگمان]کاسه را بر روی ظرف آب آرام قرار دهید
[ترجمه گوگل]کاسه ای را روی زعفران آب آشامیدنی قرار دهید

5. Invert large bowl over dough and let rise in warm place 1 hour or until doubled in bulk.
[ترجمه ترگمان]معکوس کردن یک کاسه بزرگ بر روی خمیر و اجازه دادن در مکان گرم ۱ ساعت یا تا زمانی که به صورت عمده دو برابر شود
[ترجمه گوگل]کاسه بزرگ را بیش از خمیر چرخانده و به مدت 1 ساعت در محل گرم و یا تا زمانی که به حجم دو برابر شده است

6. Set bowl over saucepan of barely simmering water and whisk in wine.
[ترجمه ترگمان]کاسه را بر روی یک قابلمه که به زحمت در حال جوش و جوش است قرار دهید و آن را در شراب بریزید
[ترجمه گوگل]کاسه ای را روی کیک بریزید و آب نوشیدنی را بشویید و در شراب قرار دهید

7. Melt the chocolate in a very small bowl over a very small pot filled with simmering water.
[ترجمه ترگمان]شکلات را در یک کاسه بسیار کوچک از یک قابلمه کوچک پر از آب جوش، ذوب می کند
[ترجمه گوگل]ذوب شدن شکلات را در یک کاسه بسیار کوچک روی یک ظرف کوچک بسیار پر از آب جوش بگذارید

8. For example: A: Why were you sitting in the town hall fountain, with a goldfish bowl over your head?
[ترجمه ترگمان]مثلا: الف: چرا شما در کنار فواره شهر نشسته بودید، با یک کاسه ماهی قرمز روی سرتان؟
[ترجمه گوگل]به عنوان مثال چرا شما در چشمه شهرداری نشسته اید، با یک کاسه ماهی قرمز روی سرتان؟

9. For the topping, melt the chocolate and butter in a bowl over simmering water or in the microwave.
[ترجمه ترگمان]برای ریختن شیر، شکلات و کره را در یک کاسه روی آب آرام و یا در مایکروویو ذوب کنید
[ترجمه گوگل]برای با شکوه، ذوب شدن شکلات و کره را در یک کاسه بر سر آب نهفته و یا در مایکروویو

10. They gave the ball to Jerome Bettis and let him bowl over the Bengals in Cincinnati.
[ترجمه ترگمان]آن ها توپ را به ژروم واگ دادند و او را در کاسه the در سین سیناتی به او دادند
[ترجمه گوگل]آنها توپ را به جروم بتیس دادند و او را در بنگالز در سینسیناتی کاسه کرد

11. Melt the chocolate with the butter and coffee in a bowl over barely simmering water. Cool, then fold in the hazelnuts.
[ترجمه ترگمان]شکلات را با کره و قهوه در کاسه ای که به سختی در حال جوش است ذوب می کند این طور به نظر می رسد، بعد در hazelnuts جمع می شوند
[ترجمه گوگل]شکلات را با کره و قهوه در یک کاسه روی آب کم آب بجوشان ذوب کنید سرد، سپس در فندق بریزید

12. That's OK. Me neither. Can you please pass the big bowl over there to me.
[ترجمه ترگمان]چیزی نیست منم همینطور میشه لطفا اون کاسه بزرگ رو به من بدی؟
[ترجمه گوگل]خوب است من هم نه آیا می توانید لطفا کاسه بزرگ را برای آنجا بفرستید؟

13. Combine 1/4 cup cream and white chocolate in another medium metal bowl. Set bowl over saucepan of barely simmering water. Stir constantly until chocolate is soft and almost melted.
[ترجمه ترگمان]ترکیب ۱ \/ ۴ فنجان و شکلات سفید را در یک کاسه فلزی متوسط دیگر ترکیب کنید کاسه را بر روی یک قابلمه که به زحمت در جوش و جوش است قرار دهید به طور پیوسته به هم بزنید تا اینکه شکلات نرم و تقریبا ذوب شود
[ترجمه گوگل]کیک شکلاتی 1/4 فنجان و شکلات سفید را در یک کاسه متوسط ​​فلز ترکیب کنید کاسه را روی کاسه ای از آب نوشیدنی قرار دهید همیشه مخلوط کن تا شکلات نرم و تقریبا ذوب شود

14. You can improvise a simple double-boiler by setting a heatproof bowl over a pan of gently simmering water.
[ترجمه ترگمان]شما می توانید یک کتری دوتایی ساده را با تنظیم یک کاسه heatproof بر روی یک ماهی تابه به آرامی آرام کنید
[ترجمه گوگل]شما می توانید یک دیود ساده دوگانه را با تنظیم یک کاسه حرارتی بر روی یک ظرف از آب آشامیدنی شاداب کنید

15. The mummy wore bead necklaces and had a gold bowl over her face.
[ترجمه ترگمان]مومیایی گردن بند به گردن داشت و یک کاسه طلا روی صورتش داشت
[ترجمه گوگل]مومیایی گردنبند مهره ای را پوشید و روی صورتش طلایی داشت


کلمات دیگر: