کلمه جو
صفحه اصلی

ride off

انگلیسی به فارسی

سوار شو


پیشنهاد کاربران

ride off مترادف depart
to depart, riding something such as a horse or a bicycle. راهی شدن ( عزیمت کردن ) . راندن چیزی مثل اسب یا دوچرخه.
Betty said good - bye and rode off. We rode off, each one in a different direction.
بتی خداحافظی کرد و رفت ( راهی شد ) - ما هرکدوم به یک مسیر مختلف راهی شدیم.


کلمات دیگر: