کلمه جو
صفحه اصلی

chip in


معنی : اعانه دادن، شرکت کردن در، همکاری و کمک کردن، هم بخشی کردن
معانی دیگر : (عامیانه) 1- به سهم خود کمک کردن، در کمک (مالی یا معنوی) سهیم شدن، 2- اظهار نظر خود را ارائه دادن، نظر دادن

انگلیسی به فارسی

contribute =


تراشه در، اعانه دادن، شرکت کردن در، همکاری و کمک کردن، هم بخشی کردن


انگلیسی به انگلیسی

عبارت ( phrase )
(1) تعریف: to contribute money or effort.
مشابه: aid, cooperate

- We all chipped in and bought her a gift.
[ترجمه DigBick] همه ما پول هایمان را روی هم ریختیم و براش یک هدیه گرفتیم
[ترجمه ترگمان] همه ما رفتیم و براش یه هدیه خریدیم
[ترجمه گوگل] همه ما درهم شکسته و یک هدیه را خریدیم

(2) تعریف: to interject (a remark).
مشابه: interject

- The meeting was over before I could chip in my opinion.
[ترجمه maleki] جلسه قبل از این که نظرم رو بتوانم به اشتراک بذارم ( نظرم رو بگم ) پایان یافت
[ترجمه ترگمان] جلسه قبل از این بود که بتونم نظر خودم رو پیدا کنم
[ترجمه گوگل] جلسه قبل از اینکه من بتوانم به نظر من فکرمیکنم، پایان یافت

• pool together money, add one's money together with other people's money (to buy an expensive product, etc.)

مترادف و متضاد

اعانه دادن (فعل)
chip in, contribute

شرکت کردن در (فعل)
chip in, contribute

همکاری و کمک کردن (فعل)
chip in, contribute

هم بخشی کردن (فعل)
chip in, contribute

Synonyms: ante up, break in, chime in, come through, conate, go Dutch, interpose, interrupt, pay, pitch in, subscribe


Antonyms: pilfer, take, take away


جملات نمونه

1. They chip in for the petrol and food.
[ترجمه FM] آنها در بنزین و غذا باهم سهیم هستند
[ترجمه ترگمان]آن ها برای بنزین و غذا وارد می شوند
[ترجمه گوگل]آنها برای بنزین و مواد غذایی چاق هستند

2. This mug has a chip in it.
[ترجمه مریم] این ماگ لب پر هست
[ترجمه ترگمان] این لیوان یه تراشه توش داره
[ترجمه گوگل]این لیوان یک چیپ دارد

3. His grandfather would always chip in while we were talking.
[ترجمه FM] زمانی که ما صحبت می کردیم پدربزرگش همیشه تمایل داشت که اظهار نظر کند.
[ترجمه ترگمان]پدربزرگش وقتی ما داشتیم حرف می زدیم همیشه در حال صحبت کردن بود
[ترجمه گوگل]پدربزرگش همیشه در حال صحبت کردن بود

4. Missiles were used as a bargaining chip in negotiations for economic aid.
[ترجمه ترگمان]موشک ها به عنوان یک چیپ چانه در مذاکرات برای کمک اقتصادی مورد استفاده قرار گرفتند
[ترجمه گوگل]موشک ها به عنوان یک تراشه چانه زنی در مذاکرات برای کمک های اقتصادی استفاده می شود

5. The brothers chip in a certain amount of money each month to hire a home health aide.
[ترجمه ترگمان]این دو برادر هر ماه مقداری پول برای استخدام یک دستیار بهداشت خانگی در اختیار می گذارند
[ترجمه گوگل]برادران در هر ماه مبلغی معین پول می گیرند تا یک کمیته سلامت خانه را استخدام کنند

6. Feel free to chip in if I've forgotten to mention anything.
[ترجمه FM] راحت اظهار نظر کن اگر من فراموش کردم که به چیزی اشاره کنم.
[ترجمه ترگمان]اگه یادم رفته بود به چیزی اشاره کنم، منو آزاد کن
[ترجمه گوگل]اگر من فراموش کرده ام که هر چیزی را ذکر کنم، به چیپت خوش بگذرم

7. Let's all chip in five dollars.
[ترجمه FM] بیایید همه در پنج دلار سهیم شویم.
[ترجمه MR] بیایید همه نفری 5 دلار بگذاریم.
[ترجمه ترگمان]بیاین همه chip رو پنج دلار بزنیم
[ترجمه گوگل]بیایید تمام تراشه های پنج دلار

8. I'd just like to chip in, Bill, if I might.
[ترجمه ترگمان]بیل، اگر امکانش باشد، دوست دارم در را باز کنم
[ترجمه گوگل]من فقط می خواهم در بیل، اگر ممکن است، چیپ کنم

9. I could only afford to chip in a few pounds.
[ترجمه ترگمان]من فقط میتونم چند پوند وزن کم کنم
[ترجمه گوگل]من فقط می توانم در چند پوند تراشه کنم

10. I'll start and you can all chip in with your comments.
[ترجمه ترگمان]من شروع می کنم و شما می توانید تمام نظرات خود را با شما در میان بگذارید
[ترجمه گوگل]من شروع می کنم و شما می توانید همه با نظر خود را تراشه کنید

11. There's a chip in this bowl.
[ترجمه ترگمان]یه تراشه تو این کاسه هست
[ترجمه گوگل]یک تراشه در این کاسه وجود دارد

12. There's a chip in this cup.
[ترجمه ترگمان]یه تراشه تو این جام هست
[ترجمه گوگل]یک تراشه در این جام وجود دارد

13. This mug's got a chip in it/out of it.
[ترجمه ترگمان]این لیوان یه تراشه توش داره
[ترجمه گوگل]این لیوان یک تراشه در آن / از آن خارج شده است

14. They should all chip in like smart businessmen and pay the fiddler.
[ترجمه ترگمان]همه آن ها مثل تجار باهوش می توانند وارد شوند و the را بپردازند
[ترجمه گوگل]آنها باید همه را مانند بازرگانان هوشمند و فریادکار پرداخت کنند

پیشنهاد کاربران

They put money together and buy something as a gift.
وقتی پول روهم میزارید و شریکی چیزی رو میخرید.

When a number of people chip in, each person gives some money so that they can pay for something together. . . informal]

If we all chip in, we can afford to buy a pizza for lunch

پول وسط گذاشتن

دنگی پول جمع کردن

گلریزان کردن

Contribute or help some of the cost

حرفتو بزن!
STATE YOUR IDEA




کلمات دیگر: