کلمه جو
صفحه اصلی

closely


بدقت

انگلیسی به فارسی

نزدیک است


انگلیسی به انگلیسی

قید ( adverb )
(1) تعریف: carefully and with attention.

- I have some important news, so listen closely.
[ترجمه Yasin] من برخی از اخبار مهم را دارم پس به دقت گوش دهید
[ترجمه مهسا] من خبرهای مهمی دارم پس به دقت گوش کنید.
[ترجمه کیاندخت] من خبرهای مهمی دارم پس بادفت گوش کن
[ترجمه Maedeh] خبرهای مهمی دارم، پس با دقت گوش کنید.
[ترجمه ترگمان] من یه سری خبر مهم دارم، پس خوب گوش کن
[ترجمه گوگل] من بعضی از اخبار مهم را دارم، پس گوش دهید
- The medical students watched closely as the surgeon operated.
[ترجمه مهسا] همان طور که جراح در حال جراحی بود دانشجویان پزشکی بادقت او را تماشا می کردند.
[ترجمه حمید] وقتی جراح عمل کرد دانشجویان پزشکی از نزدیک تماشا کردند
[ترجمه ترگمان] دانشجویان پزشکی از نزدیک به جراحی که جراح عمل می کرد، نگاه می کردند
[ترجمه گوگل] دانشجویان پزشکی به طور جراحی تحت عمل جراحی قرار گرفتند

(2) تعریف: at a short distance from or behind.

- The detective followed the suspect closely without being seen.
[ترجمه مهسا] کاراگاه بدون اینکه دیده شود، با فاصله ی بسیار کمی مظنون را تعقیب میکرد.
[ترجمه ترگمان] کارآگاه بدون اینکه دیده شود به دنبال مظنون به راه افتاد
[ترجمه گوگل] کارآگاه بدون اینکه متوجه شود، مشکوک به نظر می رسد

(3) تعریف: strongly or inextricably.

- These two ideas are closely linked.
[ترجمه ترگمان] این دو ایده به شدت به هم مرتبط هستند
[ترجمه گوگل] این دو ایده با هم مرتبط هستند
- The sisters closely resemble each other.
[ترجمه مهسا] خواهرها بسیار به یکدیگر شبیه هستند.
[ترجمه ترگمان] هر دوخواهر به یکدیگر شباهت دارند
[ترجمه گوگل] خواهرها از یکدیگر شبیه یکدیگرند
- Diet and health are closely related.
[ترجمه مهسا] رژیم غذایی و سلامتی به شدت به یکدیگر مرتبط هستند.
[ترجمه ترگمان] دیت و سلامتی رابطه نزدیکی با یکدیگر دارند
[ترجمه گوگل] رژیم غذایی و سلامت از نزدیک مرتبط است

• in a close manner; in a way that is close by to something in space or time, almost, nearly; strictly, rigidly

مترادف و متضاد

approximately, carefully


Synonyms: by the skin of one’s teeth, exactly, firmly, hard, heedfully, in conjunction with, intently, intimately, jointly, meticulously, mindfully, minutely, nearly, punctiliously, scrupulously, searchingly, sharply, similarly, strictly, thoughtfully


جملات نمونه

1. the huts were closely juxtaposed
کلبه ها را تنگ هم ساخته بودند.

2. the soldier had closely cropped hair and blue eyes
سرباز موی خیلی کوتاه و چشمان آبی داشت.

3. don't pack them too closely together
خیلی آنها را نزدیک هم جا نده.

4. he studied the photographs closely
او عکس ها را دقیقا بررسی کرد.

5. this group is very closely knit
این گروه بسیار متحد است.

6. his social life and business life are tied closely
زندگی اجتماعی و زندگی شغلی او با هم رابطه ی نزدیکی دارد.

7. She listened closely while he read the letter.
[ترجمه ترگمان]در حالی که نامه را می خواند به دقت گوش می داد
[ترجمه گوگل]او در حالی که نامه را خوانده بود گوش داد

8. The museums work closely together, but are separate legal entities.
[ترجمه ترگمان]موزه ها از نزدیک با هم کار می کنند، اما نهاده ای قانونی جداگانه هستند
[ترجمه گوگل]موزه ها با یکدیگر همکاری می کنند، اما دارای اشخاص حقوقی مجزا هستند

9. They analysed the situation very closely.
[ترجمه ترگمان]آن ها وضعیت را بسیار نزدیک تحلیل کردند
[ترجمه گوگل]آنها وضعیت بسیار نزدیک را تحلیل کردند

10. He resembles his father very closely.
[ترجمه ترگمان]او شبیه پدرش است
[ترجمه گوگل]او بسیار نزدیک به پدرش است

11. The two problems are closely interrelated.
[ترجمه ترگمان]این دو مشکل به هم نزدیک هستند
[ترجمه گوگل]این دو مسئله با هم ارتباط نزدیک دارند

12. It's amazing how closely Brian and Steve resemble each other.
[ترجمه ترگمان]شگفت انگیز است که برایان و استیو شبیه هم هستند
[ترجمه گوگل]شگفت انگیز است که چگونه بین و استیو یکدیگر را دوست دارند

13. This game is closely akin to rugby.
[ترجمه ترگمان]این بازی تقریبا شبیه راگبی است
[ترجمه گوگل]این بازی نزدیک به راگبی است

14. Every piece is closely scrutinised, and if there is the slightest blemish on it, it is rejected.
[ترجمه ترگمان]هر قطعه به دقت بررسی می شود و اگر کوچک ترین لکه روی آن وجود داشته باشد، رد می شود
[ترجمه گوگل]هر قطعه دقیقا مورد بررسی قرار می گیرد، و اگر کوچکترین حادثه در آن وجود داشته باشد، رد می شود

15. The children will be closely supervised at all times.
[ترجمه ترگمان]بچه ها همیشه زیر نظر خواهند بود
[ترجمه گوگل]کودکان در تمام دوران تحت نظارت قرار خواهند گرفت

16. We hope we can cooperate even more closely in the future.
[ترجمه سیاره ترجمه] ما امیدواریم بتونیم در آینده حتی با هم بیشتر همکاری کنیم
[ترجمه ترگمان]امیدواریم بتوانیم در آینده حتی با هم هم کاری کنیم
[ترجمه گوگل]ما امیدواریم که بتوانیم در آینده نزدیک همکاری بیشتری داشته باشیم

17. He scrutinized the men's faces carefully/closely, trying to work out who was lying.
[ترجمه ترگمان]او چهره مردان را با دقت برانداز کرد، سعی می کرد کاری کند که چه کسی دروغ می گوید
[ترجمه گوگل]او چهره مردان را به دقت و با دقت مورد بررسی قرار داد و تلاش کرد تا دروغ بگوییم

پیشنهاد کاربران

نزدیکتر

به شدت

نزدیک، از نزدیک، تنگاتنگ


کم و بیش

به دقت

اکیدا، سخت، دقیقایا با دقت

نسبتاً

دقیق، بیشتر

یکی از معانی اش این است: to a very great degree ( تا حد بسیار زیادی )

تنگاتنگ، نزدیک به هم، تنگ هم

فشرده

از نزدیک

لانگمن :

1 - به دقت
2 - بسیار
3 - به شدت
4 - نزدیک ، از نزدیک


کلمات دیگر: