کلمه جو
صفحه اصلی

secretly


معنی : محرمانه، خفا، سرپوشیده
معانی دیگر : در نهان، نهانی، مخفیانه

انگلیسی به فارسی

مخفیانه، پنهانی، به طور مخفیانه، در خفا، در پرده


مخفیانه، محرمانه، خفا، سرپوشیده


انگلیسی به انگلیسی

قید ( adverb )
(1) تعریف: in a secret manner, so as to conceal the action from others involved.
مترادف: covertly
متضاد: openly

- He had secretly taped their conversations.
[ترجمه آیکان] او یواشکی حرف های خود را ضبط کرد
[ترجمه ترگمان] او پنهانی گفتگوهای خود را ضبط کرده بود
[ترجمه گوگل] او مخفیانه مکالمات خود را ضبط کرد

(2) تعریف: in one's private thoughts only; without uttering or expressing; privately.
مترادف: inside, privately
متضاد: openly

- Secretly, she hoped her mother would never come back.
[ترجمه ترگمان] او امیدوار بود که مادرش هرگز برنگردد
[ترجمه گوگل] به طور مخفیانه، او امیدوار بود که مادرش هرگز به عقب برگردد

• clandestinely, covertly; stealthily, furtively; quietly, reticently

مترادف و متضاد

محرمانه (قید)
a huis clos, secretly, surreptitiously, covertly, sub rosa, tete-a-tete

خفا (قید)
secretly, by stealth

سرپوشیده (قید)
secretly, occultly

in hidden manner


Synonyms: behind closed doors, behind someone’s back, by stealth, clandestinely, confidentially, covertly, furtively, hush-hush, in camera, in confidence, in holes and corners, in secret, insidiously, in strict confidence, intimately, obscurely, on the QT, on the quiet, on the sly, personally, privately, privily, quietly, slyly, stealthily, sub rosa, surreptitiously, underhandedly, under the table, unobserved


Antonyms: openly, publicly


جملات نمونه

1. germany was secretly building strength for the war
آلمان داشت مخفیانه برای جنگ نیروی نظامی تهیه می دید.

2. they rendezvous secretly every night
آنها هر شب محرمانه یکدیگر را می بینند.

3. hitler met him secretly
هیتلر با او محرمانه دیدار کرد.

4. to stockpile weapons secretly
پنهانی اسلحه انبار کردن

5. she meets her man secretly
او محرمانه معشوق مرد خود را ملاقات می کند.

6. the two lovers corresponded secretly
عاشق و معشوق،پنهانی با هم مکاتبه می کردند.

7. we four were leagued secretly together
ما چهارتا مخفیانه هم پیمان بودیم.

8. some of the names were secretly eliminated from the list
برخی از اسامی را به طور پنهانی از فهرست حذف کرده بودند.

9. they reported that they had gotten married secretly
آنها اعلام کردند که مخفیانه ازدواج کرده اند.

10. Love you, think of you, love you secretly, eagerly love you, wait, feel disappointed, try hard, lose, and feel sad, go apart, and recall.
[ترجمه ترگمان]دوستت دارم، به تو فکر می کنم، تو را دوست دارم، مشتاقانه دوست دارم، صبر کن، تلاش کن، سخت تلاش کن، دست از دست بده، دست از دست بده، از هم دور شو و به یاد بیار
[ترجمه گوگل]دوستت دارم، به تو فکر میکنم، به طور مخفی، با مشتاقانه دوستت دارم، صبر کن، احساس ناامیدی، سخت تلاش کن، از دست دادن، و احساس غم و اندوه، از بین بردن، و یادآوری

11. They claim that the government is secretly running down the Youth Training Schemes.
[ترجمه ترگمان]آن ها ادعا می کنند که دولت در خفا طرح های آموزشی جوانان را اجرا می کند
[ترجمه گوگل]آنها ادعا می کنند که دولت مخفیانه برنامه های آموزش جوانان را اجرا می کند

12. I managed secretly to undo a corner of the parcel.
[ترجمه ترگمان]به سختی توانستم گوشه بسته را باز کنم
[ترجمه گوگل]من مخفیانه یک گوشه ای از بسته را مدیریت کردم

13. He feigned disappointment. Secretly, he was mightily relieved.
[ترجمه ترگمان]او نا امید شده بود به طور قطع نفس راحتی کشید
[ترجمه گوگل]او ناامید کرد به طور مخفیانه، او قدرتمند شد

14. We got married secretly and then presented our parents with a fait accompli.
[ترجمه ترگمان]ما در خفا ازدواج کردیم و سپس پدر و مادر خود را با عمل انجام شده نشان دادیم
[ترجمه گوگل]ما به طور مخفیانه ازدواج کردیم و سپس پدر و مادرمان را با انجام یک عمل واقعی معرفی کردیم

15. They secretly entered into collusion with the northern warlords.
[ترجمه ترگمان]آن ها به طور مخفیانه وارد تبانی با فرماندهان جنگی شمال شدند
[ترجمه گوگل]آنها مخفیانه با جنگ سالاران شمالی به توافق رسیدند

16. He was convicted on the evidence of secretly recorded telephone conversations.
[ترجمه ترگمان]او به دلیل مدارک محرمانه ضبط مکالمات تلفنی محکوم شد
[ترجمه گوگل]او بر اساس شواهدی از مکالمات تلفنی مخفی ثبت شده محکوم شد

17. They did not know that the police were secretly listening in.
[ترجمه ترگمان]نمی دانستند که پلیس پنهانی گوش می دهد
[ترجمه گوگل]آنها نمی دانستند که پلیس مخفیانه گوش می دهد

18. Lord Mountbatten secretly cherished hopes that Charles would marry his granddaughter.
[ترجمه ترگمان]لرد Mountbatten در خفا امیدوار بود که چارلز با نوه اش ازدواج کند
[ترجمه گوگل]لرد مونتباتن مخفیانه امیدوار بود که چارلز با نوه او ازدواج کند

پیشنهاد کاربران

سرّی

یواشکی

زیر جُلکی. یواشکی، مخفیانه، زیر آبی.

بطور مخفیانه

بطور مخفیانه. سرپوشیده

در خفا، پنهانی

مخفیانه
نامحسوس
یواشکی

secretly ( adv ) =confidentially ( adv )
به معناهای: به طور محرمانه، به طور مخفیانه، در خفا، به طور مخفی، به طور پنهانی

از درون، در اعماق وجود

privily


کلمات دیگر: