کلمه جو
صفحه اصلی

aggrieved


جور دیده، صدمه دیده (شخص)، رنجیده، آزرده، محنت رسیده، مغموم، ستمدیده، محروم شده ازحق

انگلیسی به فارسی

آزرده، محنت‌رسیده ،مغموم ، ستمدیده، محروم(شده) از حق


آسیب دیده، ازردن، جور و جفا کردن، غمگین کردن


انگلیسی به انگلیسی

• grieving people collectively
if you feel aggrieved, you feel upset and angry because of the way you have been treated.

مترادف و متضاد

Antonyms: happy, pleased


very distressed


Synonyms: afflicted, depressed, disturbed, grieving, harmed, hurt, injured, oppressed, pained, peeved, persecuted, saddened, unhappy, woeful, wronged


جملات نمونه

1. they felt aggrieved at not being allowed to enter
از اینکه به آنان اجازه ی ورود داده نشد احساس رنجیدگی کردند.

2. James was rather aggrieved at Cameron.
[ترجمه Sepideh] جیمز تا حدی از کمرون رنجیده شده بود.
[ترجمه ترگمان]جیمز نسبت به کمرون ناراحت بود
[ترجمه گوگل]جیمز در کمرون آسیب دید

3. He felt aggrieved at not being chosen for the team.
[ترجمه ترگمان]او احساس کرد که نباید برای این تیم انتخاب شود
[ترجمه گوگل]او احساس کرد که در انتخاب تیم نیست

4. The villagers felt deeply aggrieved by the closing of the railway station.
[ترجمه ترگمان]روستاییان به شدت از بستن ایستگاه راه آهن احساس ناراحتی کردند
[ترجمه گوگل]روستاییان در اثر بسته شدن ایستگاه راهآهن احساس عمیق می کردند

5. She was aggrieved at the insult.
[ترجمه ترگمان]از توهینی که به او کرده بود ناراحت بود
[ترجمه گوگل]او به این توهین آسیب زده بود

6. His tone was by turns angry and aggrieved.
[ترجمه ترگمان]لحن صدایش توام با عصبانیت و ناراحتی بود
[ترجمه گوگل]صدای او عصبانی و ناراحت شد

7. She is the aggrieved person whose fiance & 1 & did not show up for their wedding.
[ترجمه ترگمان]او فردی aggrieved است که نامزدش & ۱ & برای عروسی آن ها حاضر نشد
[ترجمه گوگل]او فرد آسیب دیده است که عیسی * 1 * برای عروسی خود نشان نداده است

8. He had every right to feel aggrieved at the decision.
[ترجمه ترگمان]او حق داشت که با این تصمیم ناراحت شود
[ترجمه گوگل]او حق داشت که در تصمیم گیری احساس ناراحتی کند

9. I was aggrieved to find that someone had used my toothbrush.
[ترجمه ترگمان]من ناراحت بودم که می بینم یکی از مسواک من استفاده کرده
[ترجمه گوگل]من ناراحت شدم که کسی از مسواک من استفاده کرده است

10. I really feel aggrieved at this sort of thing.
[ترجمه ترگمان]من واقعا از این جور چیزها ناراحت می شوم
[ترجمه گوگل]من واقعا احساس می کنم به این نوع از چیزی آسیب زده است

11. She is the aggrieved person whose fiance did not show up for their wedding.
[ترجمه ترگمان]اون کسی هست که نامزدش برای عروسی شون نیومده
[ترجمه گوگل]او فرد آسیب دیده است که عروسش برای عروسی خود نشان نداده است

12. But Joe Public will feel aggrieved our No. 1 sport is not available to everyone.
[ترجمه ترگمان]اما خشم عمومی احساس خواهد کرد که ورزش شماره ۱ ما برای همه در دسترس نیست
[ترجمه گوگل]اما جو عمومی احساس تنهایی خواهد کرد ما شماره 1 ورزشی برای همه در دسترس نیست

13. Aggrieved, she refused to obey instructions to sit and watch the dancers and took a side door into the cloisters.
[ترجمه ترگمان]aggrieved، از اطاعت از دستورها برای نشستن و تماشای رقاصان و برداشتن دری فرعی به صومعه خودداری کرد
[ترجمه گوگل]دچار تردید شده است، او از دستورالعمل ها برای نشستن و تماشای رقاصان اجتناب کرد و از طرفی به سمت کلایدر رفت

14. There has been much muttering among the aggrieved franchisees about the possibility of legal action.
[ترجمه ترگمان]در میان کسانی که درباره احتمال اعمال قانونی زیر نظر داشتند حق اظهار نظر داشتند
[ترجمه گوگل]در میان حق رای دادن قربانیان در مورد امکان اقدام قانونی، بسیاری از متهمان درگیر شده اند

They felt aggrieved at not being allowed to enter.

از اینکه به آنان اجازه‌ی ورود داده نشد، احساس رنجیدگی کردند.


پیشنهاد کاربران

رنجیده خاطر

آزرده


کلمات دیگر: