کلمه جو
صفحه اصلی

grandiose


معنی : بلند، پر اب و تاب، بزرگ نما، عالی نما
معانی دیگر : باشکوه، عالی، مجلل، واهی، بلندپروازانه، خودبزرگ بینانه، ظاهرا مجلل، متظاهرانه، پر زرق وبرق، خودنمایانه، مغرورانه

انگلیسی به فارسی

باشکوه، عالی، مجلل


ظاهرا مجلل، عالی نما، متظاهرانه، پر زرق وبرق، خودنمایانه، مغرورانه، واهی، بلندپروازانه، خودبزرگ بینانه


انگلیسی به انگلیسی

صفت ( adjective )
مشتقات: grandiosely (adv.), grandiosity (n.)
(1) تعریف: pretentious, pompous, or ridiculously grand.
مترادف: ostentatious, pompous, pretentious
متضاد: humble, modest
مشابه: bombastic, lofty, overblown, portentous

- With his enormous wealth, he had a grandiose mansion constructed that not only looked like a castle but was surrounded by a moat.
[ترجمه ترگمان] با ثروت عظیمی که داشت، خانه ای بزرگ و بزرگ ساخته بود که نه تنها شبیه به یک قلعه بود بلکه در محاصره یک خندق قرار داشت
[ترجمه گوگل] با ثروت بسیار زیاد او عمارت غریزی ساخته بود که نه تنها به یک قلعه نگاه می کرد، بلکه توسط یک حلقه احاطه شده بود
- She had grandiose plans to become a famous novelist, but she lacked the discipline to write.
[ترجمه ترگمان] او برنامه های grandiose برای تبدیل شدن به یک نویسنده مشهور داشت، اما فاقد انضباط برای نویسندگی نبود
[ترجمه گوگل] او برنامه های بزرگ را برای تبدیل شدن به یک رمان نویس معروف داشت، اما او رشته ای برای نوشتن نداشت

(2) تعریف: exceptionally grand or impressive; imposing.
مترادف: magnificent, majestic, regal, splendid, stately, sumptuous
متضاد: lowly, unimpressive
مشابه: extravagant, imposing, impressive, kingly, lavish, opulent, palatial, pompous

- The museum visitors were delighted by the grandiose display of royal jewelry.
[ترجمه ترگمان] بازدیدکنندگان موزه از نمایش grandiose جواهرات سلطنتی خوشحال شدند
[ترجمه گوگل] بازدیدکنندگان موزه توسط نمایش گراندهای طلا و جواهر سلطنتی خوشحال شدند

• pompous, overly formal; grand, impressive
grandiose is used to describe something which is bigger or more elaborate than necessary and thereby seems ridiculous.

مترادف و متضاد

بلند (صفت)
forte, loud, high, long, supernal, tall, highfalutin, upland, eminent, lofty, vociferous, grandiose, sonorous, high-ranking, skyscraping

پر اب و تاب (صفت)
tumescent, flatulent, rotund, magniloquent, ornate, grandiose, tumid

بزرگ نما (صفت)
grandiose

عالی نما (صفت)
grandiose

theatrical, extravagant


Synonyms: affected, ambitious, august, bombastic, cosmic, egotistic, flamboyant, fustian, grand, high-falutin’, high-flown, imposing, impressive, lofty, lordly, magnificent, majestic, monumental, noble, ostentatious, overwhelming, pompous, pretentious, purple, royal, showy, splashy, stately, unfathomable, vast


Antonyms: calm, moderate, small, unpretentious


جملات نمونه

1. the grandiose palace of the corrupt vizier
کاخ مجلل وزیر فاسد

2. he has grandiose ideas about himself
او خیلی به خودش می نازد.

3. Have grandiose aims but puny abilities, great ambition but little talent.
[ترجمه ترگمان]هدف های grandiose، توانایی های puny، جاه طلبی شدید، اما استعداد کمی دارند
[ترجمه گوگل]اهداف بزرگ، اما توانایی های ضعیف، جاه طلبی عالی، اما استعداد کمی

4. The grandiose scheme for a journey across the desert came to nothing.
[ترجمه ترگمان]نقشه grandiose برای سفر از صحرا به هیچ چیز نمی رسید
[ترجمه گوگل]طرح بزرگ برای سفر در بیابان به هیچ وجه

5. He's always producing grandiose plans that never work.
[ترجمه ترگمان]او همیشه برنامه های grandiose را تولید می کند که هرگز عملی نمی شود
[ترجمه گوگل]او همیشه برنامه های پرطرفدار تولید می کند که هرگز کار نمی کند

6. He could no longer live the grandiose lifestyle to which he had become accustomed.
[ترجمه ترگمان]دیگر نمی توانست سبک زندگی پر grandiose را که به آن خو گرفته بود زندگی کند
[ترجمه گوگل]او دیگر نمیتواند شیوه زندگی پرجمعیت را که او عادت کرده بود زندگی کند

7. He dismissed his assistant with a grandiose sweep of his hand.
[ترجمه ترگمان]با یک حرکت سنگین دست دستیارش را مرخص کرد
[ترجمه گوگل]او دستیار خود را با یک دست زدن غریبه از دست خود را رد کرد

8. Of course grandiose ideas of this sort can never be said to be entirely new.
[ترجمه ترگمان]البته، ایده های grandiose از این گونه هرگز نمی توان گفت کاملا جدید باشد
[ترجمه گوگل]البته ایده های پر تنش از این نوع هرگز نمی توان گفت که کاملا جدید است

9. The abandonment of grandiose planning intentions was the consequence of market conditions.
[ترجمه ترگمان]رها کردن مقاصد برنامه ریزی grandiose نتیجه شرایط بازار بود
[ترجمه گوگل]رها کردن اهداف برنامه ریزی غول پیکری، نتیجۀ شرایط بازار بود

10. Today the Government has grandiose plans for a new futuristic city centre.
[ترجمه ترگمان]امروز دولت برنامه های grandiose برای یک مرکز جدید در آینده دارد
[ترجمه گوگل]امروز دولت برنامه های زیادی برای یک مرکز جدید در آینده دارد

11. The more grandiose their mad ark visions got, the more interested in the whole idea they all became.
[ترجمه ترگمان]هر چه بیشتر تصاویر mad را در بر می گرفت، بیشتر به این ایده علاقه مند بودند که همه آن ها به این فکر افتادند
[ترجمه گوگل]هرچه بیشتر دیدگاه های دیوانه دیوانه اش بیشتر شد، بیشتر علاقه مند به کل ایده ی آنها شد

12. Such ideals were grandiose both in their conception and in relation to the practicalities of post-war reconstruction.
[ترجمه ترگمان]این ایده ها هم در مفهوم خود و هم در رابطه با وضعیت عملی بازسازی پس از جنگ، grandiose بودند
[ترجمه گوگل]چنین ایده هایی در هر دو مفهوم و در ارتباط با عملیات بازسازی پس از جنگ بزرگ بود

13. It's just another of Wheeler's grandiose schemes.
[ترجمه ترگمان]این فقط یه نقشه بزرگ و مجلل - ویلر \"ست\"
[ترجمه گوگل]این فقط یکی از طرح های بزرگ ویلر است

14. The real taste is disguised by the grandiose wording that accompanies them.
[ترجمه ترگمان]مزه اصلی به شکل کلمات grandiose که همراه آن ها است، شکل می گیرد
[ترجمه گوگل]طعم واقعی با شکل بندی غریزی که آنها را همراهی می کند، پوشانده شده است

15. Parts of the grandiose Stalin-era building were sold to casino owners to raise money to stave off closure.
[ترجمه ترگمان]بخش هایی از ساختمان دوران استالین grandiose به صاحبان کازینو فروخته شد تا برای جلوگیری از بسته شدن، پول جمع آوری کنند
[ترجمه گوگل]بخشی از بنای قدیمی ساختمان استالین به صاحبان کازینو برای جمع آوری پول برای جلوگیری از بسته شدن فروخته شد

the grandiose palace of the corrupt vizier.

کاخ مجلل وزیر فاسد.


he has grandiose ideas about himself.

او خیلی به خودش می‌نازد.


He's always producing grandiose plans that never work.

او همیشه طرح‌هایی باشکوه می‌ریزد که هیچ‌گاه به کار نمی‌آیند.


پیشنهاد کاربران

بزرگ منشی

بزرگ نما - خود برتر بین

خود بزرگ بینی

عظیم، بزرگ، عالی، پر طمطراق، پر زرق و برق، نمایشی

بلندپروازانه

خودنما - خودنمایانه
grandiose humility: تواضع خودنمایانه ( ریاکارانه )
grandiose victim: قربانیِ خودنما


کلمات دیگر: