کلمه جو
صفحه اصلی

bipartisan


معنی : دوحزبی، دودستگی
معانی دیگر : مورد حمایت دو حزب

انگلیسی به فارسی

( bipartizan =) دوحزبی، دودستگی


دو طرفه، دوحزبی، دودستگی


انگلیسی به انگلیسی

صفت ( adjective )
مشتقات: bipartisanism (n.), bipartisanship (n.)
• : تعریف: composed of, representing, or supported by two parties or factions, esp. two political parties.

- Having long had a one-party dictatorship, their country now has a bipartisan government.
[ترجمه ترگمان] کشور آن ها که مدتهاست دارای دیکتاتوری یک حزب است، اکنون یک دولت دو حزبی دارد
[ترجمه گوگل] در حالیکه یک دیکتاتوری یک حزب داشت، کشورشان هم اکنون دارای دولت دو حزبی است
- It is best for the country when decisions are made in a bipartisan manner with both sides listening to each other.
[ترجمه ترگمان] بهترین حالت برای کشور زمانی است که تصمیمات با هر دو طرف به یکدیگر گوش می دهند و هر دو طرف به یکدیگر گوش می دهند
[ترجمه گوگل] بهتر است برای کشور زمانی که تصمیم گیری در دو طرف انجام می شود با هر دو طرف گوش دادن به یکدیگر

• of two political parties; two-party; supported by two political parties (also bipartizan)
bipartisan means concerning or involving two different political parties or groups.

مترادف و متضاد

دوحزبی (صفت)
bipartisan

دودستگی (صفت)
bipartisan

جملات نمونه

1. he enjoys bipartisan support
او از پشتیبانی هر دو حزب برخوردار است.

2. The Bill before Congress has bipartisan support.
[ترجمه ترگمان]لایحه قبل از اینکه کنگره حمایت دو حزبی داشته باشد
[ترجمه گوگل]بیل قبل از کنگره حمایت دو حزبی دارد

3. There was a bipartisan agreement on the need for discussions.
[ترجمه ترگمان]یک توافق دو حزبی در مورد نیاز به بحث وجود داشت
[ترجمه گوگل]توافق دو طرفه در مورد نیاز به گفتگو وجود داشت

4. Kentucky last had a bipartisan ruling coalition in 1920.
[ترجمه ترگمان]کنتاکی آخرین بار در سال ۱۹۲۰ ائتلاف حاکم دو حزبی داشت
[ترجمه گوگل]کنتاکی در سال 1920 یک ائتلاف حاکم دو حزب داشت

5. A bipartisan tax bill will have to bridge big differences between the parties on capital gains tax cuts.
[ترجمه ترگمان]یک لایحه مالیات دو حزبی باید اختلاف های بزرگ بین طرفین در مورد کاهش مالیات را از بین ببرد
[ترجمه گوگل]یک لایحه مالیاتی دو طرفه باید برای ایجاد اختلافات بزرگ بین طرفین در مورد کاهش مالیات بر درآمد سرمایه گذاری شود

6. Almost all those provisions command bipartisan support.
[ترجمه ترگمان]تقریبا همه این مقررات حمایت دو حزبی را به عهده دارند
[ترجمه گوگل]تقریبا تمام این قوانین، پشتیبانی دو حزب را بر عهده دارند

7. Clinton has urged bipartisan congressional passage of a major campaign finance bill co-sponsored by Sens.
[ترجمه ترگمان]کلینتون خواستار تصویب دو حزب در کنگره از یک لایحه بودجه مبارزه با حمایت مالی از سوی Sens شد
[ترجمه گوگل]کلینتون خواستار تصویب کنگره دو حزب از یک لایحه مالی عمده کمپین حمایت شده توسط Sens است

8. It also has received bipartisan congressional support.
[ترجمه ترگمان]همچنین حمایت کنگره هر دو حزب را دریافت کرده است
[ترجمه گوگل]همچنین حمایت دو حزب کنگره را دریافت کرده است

9. Bipartisan is altogether different from nonpartisan.
[ترجمه ترگمان]Bipartisan کلا با بی طرفی متفاوت است
[ترجمه گوگل]دو پارتیسن کاملا متفاوت از غیر حزبی است

10. Two years ago, an independent bipartisan panel on tax reform chaired by Sen.
[ترجمه ترگمان]دو سال پیش، یک هیات دو حزبی مستقل در زمینه اصلاحات مالیاتی به ریاست سناتور
[ترجمه گوگل]دو سال پیش، یک هیئت مستقل دو حزب در مورد اصلاحات مالیاتی به ریاست Sen

11. The bipartisan Concord Coalition, a Washington-based interest group on budget balancing issues, has run newspaper ads against the Dole plan.
[ترجمه ترگمان]ائتلاف دو حزبی کنکورد، یک گروه ذی نفع در واشنگتن که بر مسایل تعادل بودجه تمرکز دارد، تبلیغات روزنامه ای را علیه برنامه دول اجرا می کند
[ترجمه گوگل]ائتلاف دو حزب کنکورد، یک گروه علاقه مند به واشنگتن در مورد مسائل مربوط به تعادل بودجه، آگهی های روزنامه را بر خلاف برنامه دول منتشر کرده است

12. The law itself, according to the bipartisan commission, is a source of continuing illegal migration.
[ترجمه ترگمان]طبق گفته کمیسیون دو حزبی، خود قانون، منشا ادامه مهاجرت غیرقانونی است
[ترجمه گوگل]قانون خود، با توجه به کمیسیون دو حزب، منبع ادامه مهاجرت غیرقانونی است

13. That move won bipartisan applause from the House panel members Wednesday.
[ترجمه ترگمان]این حرکت در روز چهارشنبه از طرف اعضای هیات نمایندگان مجلس به تشویق دو حزب دست یافت
[ترجمه گوگل]چهارشنبه، این اعتراض به اعتراض دو حزب از طرف اعضای مجلس نمایندگان رسید

14. It passed the Legislature with strong bipartisan support.
[ترجمه ترگمان]مجلس قانون گذاری را با حمایت دو حزبی قوی تصویب کرد
[ترجمه گوگل]این قانون مجلس را با حمایت قوی دو حزب تصویب کرد

He enjoys bipartisan support.

او از پشتیبانی هر دو حزب برخوردار است.


پیشنهاد کاربران

Bipartisanship به معنی دو حزبی و جانبداری از هر دو دسته. یا حمایت و تعصب هر دو دسته به یک چیز. به اشتباه در بعضی جاها دو دستگی معنی شده.

فراحزبی

دو حزب پسند


کلمات دیگر: