کلمه جو
صفحه اصلی

interchangeably


بطور قابل معاوضه، بطور تبادل پذیر، چنانکه بتوان بحای یکدیگربکاربرد

انگلیسی به فارسی

تعویض


انگلیسی به انگلیسی

• in an interchangeable manner; alternately

دیکشنری تخصصی

[ریاضیات] به جای یکدیگر، به جای هم

جملات نمونه

1. These two words can be used interchangeably.
[ترجمه ترگمان]این دو کلمه را می توان به جای یکدیگر به کار برد
[ترجمه گوگل]این دو کلمه را می توان به طور قابل تعویض استفاده کرد

2. These expressions are often used interchangeably, but they do have different meanings.
[ترجمه ترگمان]این عبارات اغلب به جای یکدیگر مورد استفاده قرار می گیرند، اما معانی متفاوتی دارند
[ترجمه گوگل]این عبارات اغلب استفاده می شود به طور متناوب، اما آنها معانی مختلف دارند

3. These terms are often used imprecisely and interchangeably.
[ترجمه ترگمان]این اصطلاحات اغلب مورد استفاده قرار می گیرند و به جای یکدیگر مورد استفاده قرار می گیرند
[ترجمه گوگل]این اصطلاحات اغلب به صورت غیرمستقیم و قابل تعویض استفاده می شوند

4. Often, the terms hypertext and hypermedia are used interchangeably, causing confusion.
[ترجمه ترگمان]اغلب، اصطلاح hypertext و hypermedia به جای یکدیگر مورد استفاده قرار می گیرند و باعث سردرگمی می شوند
[ترجمه گوگل]اغلب واژه های hypertext و hypermedia به طور متناوب استفاده می شوند و باعث سردرگمی می شوند

5. The term transnational capitalist class is used interchangeably in the singular and the plural.
[ترجمه ترگمان]اصطلاح طبقه سرمایه دار transnational به جای هم به صورت مفرد و هم جمع مورد استفاده قرار می گیرد
[ترجمه گوگل]طبقه ی سرمایه داری فراملیتی به صورت متناوب در تکین و چندگانه استفاده می شود

6. These terms are used interchangeably.
[ترجمه ترگمان]این عبارات به جای یکدیگر مورد استفاده قرار می گیرند
[ترجمه گوگل]این اصطلاحات به صورت تعویض استفاده می شود

7. Phonic, phonetic Sometimes these words are used interchangeably, but they have very different meanings.
[ترجمه ترگمان]Phonic، phonetic اوقات این کلمات به جای یکدیگر مورد استفاده قرار می گیرند، اما معانی بسیار متفاوتی دارند
[ترجمه گوگل]فونیک، فونتیک گاهی اوقات این واژه ها به صورت تعویض استفاده می شود اما معنای بسیار متفاوت دارند

8. Today the terms pare and terrine are used interchangeably.
[ترجمه ترگمان]امروزه اصطلاحات pare و terrine به جای یکدیگر مورد استفاده قرار می گیرند
[ترجمه گوگل]امروز شرایط اصطلاح و ترمینال به طور قابل تعویض استفاده می شود

9. Although the terms are often used interchangeably, they are different.
[ترجمه ترگمان]اگرچه عبارات اغلب به جای یکدیگر مورد استفاده قرار می گیرند، اما آن ها متفاوت هستند
[ترجمه گوگل]اگرچه اصطلاحات اغلب استفاده می شود به طور متناوب، آنها متفاوت هستند

10. Bit, byte and character are often used interchangeably. 8 bits equal 1 byte, or a character.
[ترجمه ترگمان]به بیت، بایت و کاراکتر اغلب به جای یکدیگر مورد استفاده قرار می گیرند ۸ بیت معادل ۱ بایت یا یک کاراکتر
[ترجمه گوگل]بیت، بایت و شخصیت اغلب به صورت تعویض استفاده می شوند 8 بیت برابر با 1 بایت یا شخصیت است

11. This book will use the interchangeably.
[ترجمه ترگمان]این کتاب به جای یکدیگر استفاده خواهد کرد
[ترجمه گوگل]این کتاب از تعویض استفاده خواهد کرد

12. The two terms are often used interchangeably.
[ترجمه ترگمان]این دو عبارت اغلب به جای یکدیگر مورد استفاده قرار می گیرند
[ترجمه گوگل]دو اصطلاح اغلب استفاده می شود تعویض

13. Although some people use these names interchangeably, porpoises are actually a larger group that also includes animals like the orca and the beluga whale.
[ترجمه ترگمان]اگر چه برخی از مردم این نام ها را به جای یکدیگر استفاده می کنند، دلفین ها در واقع گروه بزرگتری هستند که شامل حیواناتی مانند the و وال بلوگا است
[ترجمه گوگل]اگر چه بعضی از مردم این اسامی را به طور قابل تعویض می گذارند، porpoises در واقع گروه بزرگتری هستند که شامل حیواناتی مانند نارا و نهنگ بلغاری نیز می شوند

14. The terms document and file are often interchangeably.
[ترجمه ترگمان]این عبارات و فایل اغلب به جای یکدیگر مورد استفاده قرار می گیرند
[ترجمه گوگل]اصطلاحات سند و پرونده اغلب قابل تعویض هستند

پیشنهاد کاربران

به جای هم

در عوض

به یک معنا، به طور مترادف

به جای یکدیگر

قابل تعویض اگر کلمه باشه معتی ترادف


کلمات دیگر: