1. Dr Win was a major contributor to the research.
[ترجمه فیروزآبادی] دکتر وین کمک شایانی به تحقیقات کرد.
[ترجمه ترگمان]دکتر پیروزی یکی از عوامل اصلی این تحقیق بود
[ترجمه گوگل]دکتر Win یکی از بزرگترین مشاغل تحقیقاتی بود
2. Sulphur dioxide is a pollutant and a major contributor to acid rain.
[ترجمه ترگمان]گوگرد دی اکسید یک آلاینده بوده و عامل اصلی باران اسیدی است
[ترجمه گوگل]دی اکسید گوگرد آلاینده و عامل اصلی باران اسیدی است
3. He is a generous contributor.
[ترجمه رعنا] او شرکت کننده ای بخشنده بود.
[ترجمه ترگمان]او نویسنده بزرگی است
[ترجمه گوگل]او مشارکت سخاوتمندانه است
4. Carbon dioxide is the largest contributor to the greenhouse effect.
[ترجمه ترگمان]دی اکسید کربن بزرگ ترین عامل در اثر گلخانه ای است
[ترجمه گوگل]دی اکسید کربن بزرگترین اثر اثر گلخانه ای است
5. The most obvious contributor was indeed the organization.
[ترجمه ترگمان]برجسته ترین شرکت کننده در واقع سازمان بود
[ترجمه گوگل]واضح ترین سازنده در واقع این سازمان بود
6. Astor was a substantial contributor to charities and to the Conservative Party.
[ترجمه ترگمان]Astor نقش مهمی در موسسات خیریه و حزب محافظه کار ایفا کرد
[ترجمه گوگل]Astor همکاری قابل توجهی با موسسات خیریه و حزب محافظه کار بود
7. Unfortunately, the next biggest contributor was Extras, and 286 all out looked very thin; until, that is, I. T.
[ترجمه ترگمان]متاسفانه، بزرگ ترین شرکت کننده بعدی Extras بود، و ۲۸۶ نفر بسیار لاغر بودند؛ تا این که، من تی
[ترجمه گوگل]متأسفانه، بزرگترین مشارکت کننده افزودنیهای اضافی بود، و 286 مورد بسیار نازک بود؛ تا آن زمان، یعنی I T
8. Harris has been a major contributor to the Dodgers' success this season.
[ترجمه ترگمان]هریس عامل اصلی موفقیت Dodgers در این فصل بوده است
[ترجمه گوگل]هریس یکی از مهمترین اهداف موفقیت Dodgers در این فصل بوده است
9. Tourism is our second biggest contributor - after North Sea oil - to gross domestic product.
[ترجمه ترگمان]گردشگری دومین عامل بزرگ ما پس از تولید ناخالص ملی نفت به دریای شمال است
[ترجمه گوگل]گردشگری دومین بزرگترین مشارکت ما - پس از نفت دریای دریای - به تولید ناخالص داخلی است
10. Emotional interaction using ideas is therefore an important contributor to creative and flexible thinking.
[ترجمه ترگمان]تعامل عاطفی با استفاده از ایده ها، عامل مهمی در تفکر خلاق و انعطاف پذیر است
[ترجمه گوگل]بنابراین تعامل احساسی با استفاده از ایده ها، نقش مهمی در تفکر خلاق و انعطاف پذیر است
11. Columnist Hal Crowther, a contributor to these pages, wrote one of the few unkind obituaries of Nixon.
[ترجمه ترگمان]Columnist هال Crowther، که یکی از نویسندگان این صفحات بود، یکی از معدود obituaries unkind نیکسون را نوشت
[ترجمه گوگل]هال کروثر، ستون نویسی، یکی از شرکت کنندگان در این صفحات، یکی از چند نکته غیرقابل توصیف نیکسون را نوشت
12. Such obstructionism is a major contributor to delay and the high cost of litigation.
[ترجمه ترگمان]چنین obstructionism عامل اصلی تاخیر و هزینه بالای دعوی حقوقی است
[ترجمه گوگل]چنین انحطاطی یک عامل مهم برای تأخیر و هزینه بالای دادرسی است
13. A major contributor to M. I. 's success is the flexibility of the courses, both in style and structure.
[ترجمه ترگمان]یکی از contributor اصلی ام من موفقیت این دوره ها، هم از لحاظ سبک و هم در ساختار، انعطاف پذیری این دوره ها بوده است
[ترجمه گوگل]یکی از مهمترین دستاوردهای موفقیت M I انعطاف پذیری دوره ها، هم در سبک و هم در ساختار است
14. B has shown she can be a major contributor.
[ترجمه ترگمان]B نشان داده است که می تواند کمک کننده بزرگ باشد
[ترجمه گوگل]ب نشان داده است که او می تواند یک شرکت بزرگ باشد