کلمه جو
صفحه اصلی

toast


معنی : باده نوشی بسلامتی کسی، نان تست، نان برشته، سرخ شدن، برشته کردن، بسلامتی کسی نوشیدن
معانی دیگر : (نان و غیره) برشته کردن، برشتن، تف دادن، داغ کردن، (کاملا) گرم کردن، برشته شدن، به سلامتی (کسی یا چیزی) نوشیدن، نوش کردن، جام گرفتن، (به افتخار کسی یا چیزی) باده نوشی، (با the و of) محبوب، مورد توجه همگان، شهره، برشته کردن نان، سر شدن

انگلیسی به فارسی

نان برشته، باده نوشی بسلامتی کسی، برشته کردن (نان)، بسلامتی کسی نوشیدن، سرخ شدن


تست، نان تست، نان برشته، باده نوشی بسلامتی کسی، برشته کردن، بسلامتی کسی نوشیدن، سرخ شدن


انگلیسی به انگلیسی

اسم ( noun )
• : تعریف: bread that has been sliced and browned in an oven, toaster, or the like.
فعل گذرا ( transitive verb )
حالات: toasts, toasting, toasted
(1) تعریف: to heat, crisp, and brown by exposing to a source of heat.
مشابه: broil, brown, cook, crisp, grill, heat, roast

(2) تعریف: to make completely warm, esp. in front of a fire.
مترادف: warm
مشابه: roast

- He toasted his shins at the fireplace.
[ترجمه Arya] کنار شومینه پاهایش را گرم کرد
[ترجمه ترگمان] به ساق پاهایش در بخاری تکیه داد
[ترجمه گوگل] او شستشوهای خود را در شومینه تفت داد
فعل ناگذر ( intransitive verb )
• : تعریف: to be or become browned or toasted.
مشابه: brown, cook, crisp, heat

- The bread toasted for too long.
[ترجمه ترگمان] نان برای مدت زیادی برشته شده بود
[ترجمه گوگل] نان تست شده برای بیش از حد طولانی است
اسم ( noun )
(1) تعریف: a call on other people to drink in honor of someone or something, or a short verbal salute preceding this call.
مشابه: hail, salute, tribute

- He made a toast to the newlyweds.
[ترجمه ترگمان] اون به سلامتی عروس تازه ازدواج کرده
[ترجمه گوگل] او تاج زدن به newlyweds ساخته شده است

(2) تعریف: an act or instance of drinking in this way.
مشابه: celebration, congratulation, salutation, salute

(3) تعریف: a person or thing that is honored with or as if with a toast.
مترادف: darling, honoree
مشابه: belle, debutante, favorite, grande dame, lion, minion, pet, star

- the toast of the party
[ترجمه ترگمان] به سلامتی پارتی
[ترجمه گوگل] تست حزب
- the toast of the literary world
[ترجمه ترگمان] نان برشته دنیای ادبی
[ترجمه گوگل] تست دنیای ادبی
فعل گذرا ( transitive verb )
حالات: toasts, toasting, toasted
• : تعریف: to drink in honor of, or to the health of.
مترادف: hail
مشابه: acclaim, cheer, congratulate, drink to, honor, salute

- We toasted the new employees.
[ترجمه ترگمان] ما به سلامتی کارکنان جدید پرداختیم
[ترجمه گوگل] ما کارکنان جدید را تمیز کردیم
فعل ناگذر ( intransitive verb )
• : تعریف: to make or drink a toast.
مشابه: acclaim, do the honors

- They were toasting to our success.
[ترجمه ترگمان] به سلامتی موفقیت ما برشته شده بودند
[ترجمه گوگل] آنها به موفقیت ما لطف داشتند

• grilled bread; raising glasses in honor, drinking to -; (slang) person in big trouble (e.g.: "when mom will see that you ate the last muffin, you are toast")
brown by exposure to heat; warm at a fire; propose or drink a toast, drink in honor of
toast is slices of bread heated until they are brown and crisp.
when you toast slices of bread, you heat them so that they become brown and crisp.
when you drink a toast to someone or something, you take a drink, usually of wine or some other alcohol, as a symbolic gesture in order to show your appreciation of them or to wish them success.
when you toast someone or something, you drink a toast to them.

مترادف و متضاد

brown with heat


باده نوشی به سلامتی کسی (اسم)
pledge, toast

نان تست (اسم)
toast

نان برشته (اسم)
toast

سرخ شدن (فعل)
flush, fry, roast, blush, toast

برشته کردن (فعل)
parch, toast, brown

بسلامتی کسی نوشیدن (فعل)
toast, hobnob

salutation when drinking alcohol


Synonyms: acknowledgment, celebration, ceremony, commemoration, compliment, down, drink, health, honor, pledge, proposal, salute, sentiment, shingle, thanksgiving, tribute


Synonyms: cook, crisp, dry, grill, heat, parch, roast, warm


جملات نمونه

1. dry toast
نان برشته

2. the toast was dripping with butter
از نان برشته کره می چکید.

3. to toast cold, stale bread in the oven
نان سرد و مانده را در فر برشته کردن

4. to toast oneself by the fire
خود را جلو آتش خوب گرم کردن

5. saddegh proposed a toast to the flag
صادق پیشنهاد کرد که به افتخار پرچم باده نوش کنند.

6. to propose a toast to all the guests
بسلامتی همه ی مهمانان نوشیدن

7. that singer became the toast of the town
آن خواننده شهره ی شهر شد.

8. He spread some strawberry jam on his toast.
[ترجمه ترگمان]مقداری مربا را روی نان برشته گذاشت
[ترجمه گوگل]او یک توت فرنگی توت فرنگی را در تست خود منتشر کرد

9. I ate two slices of toast.
[ترجمه ترگمان]دو تکه نان برشته خوردم
[ترجمه گوگل]من دو برش تست خوردم

10. I have toast and marmalade for breakfast.
[ترجمه ترگمان]برای صبحانه نان برشته و مارمالاد دارم
[ترجمه گوگل]من صبحانه می خورم و می خورم

11. We had toast and jelly at breakfast.
[ترجمه ترگمان]موقع صبحانه نان تست و ژله داشتیم
[ترجمه گوگل]ما صبحانه به تست و ژله داریم

12. Let me propose a toast to Mr. Smith.
[ترجمه ترگمان]اجازه بدهید به سلامتی اقای اسمیت بنوشم
[ترجمه گوگل]اجازه بدهید یک تست برای آقای اسمیت پیشنهاد کنم

13. Toast the bread lightly on both sides.
[ترجمه ترگمان]از هر دو طرف نون تست کن
[ترجمه گوگل]نان را به راحتی در دو طرف نان بپزید

14. She spread the toast thinly with raspberry jam.
[ترجمه ترگمان]نان برشته را با مربای تمشک پهن کرد
[ترجمه گوگل]او توت نازک را با تمشک تمشک پخش می کند

15. Nigel raised his glass in a toast to his son.
[ترجمه ترگمان]نی گل لیوانش را به سلامتی پسرش بالا برد
[ترجمه گوگل]نایجل یک لیوان را به پسرش آورد

16. Why don't we toast some marshmallows over the fire?
[ترجمه ترگمان]چطوره یکم شیرینی بزنیم تو آتیش؟
[ترجمه گوگل]چرا ما نمیتوانیم بیش از این آتش سوزی کنیم؟

17. Do you want butter or margarine on your toast?
[ترجمه ترگمان]تو می خوای کره و کره روی نون تست کنی؟
[ترجمه گوگل]آیا میخواهید کره یا مارگارین را بر روی نان خود بریزید؟

18. Mrs. Madrigal buttered another piece of toast.
[ترجمه ترگمان]خانم \"مادریگال\" یه تیکه نون تست شده
[ترجمه گوگل]خانم مادیگرال یک تکه تست دیگر را می پوشاند

to toast cold, stale bread in the oven

نان سرد و مانده را در فر برشته کردن


to toast oneself by the fire

خود را جلو آتش خوب گرم کردن


The ambassadors toasted each other.

سفیران به افتخار یکدیگر نوشیدند.


Saddegh proposed a toast to the flag.

صادق پیشنهاد کرد که به افتخار پرچم باده‌نوش کنند.


That singer became the toast of the town.

آن خواننده شهره‌ی شهر شد.


پیشنهاد کاربران

نونِ تُست ( همینی که تو فیلما میبینید )

I'm toast
به فنا میرم

“Let’s have a toast” means “Let’s raise our glasses”

به سلامتیِ کسی نوشیدن، ( معمولا جام ها را بالا می گیرند و حرفی درخصوص کسی می زنند و بعد همه با هم به سلامتیِ آن فردِ نامبرده، نوشیدنی الکلی شان را سر می کشند )

!You're toast
فاتحت خونده است! کارت تمومه!
. If they found out, we are toast

او یک توت فرنگی در تست خود ریخت

Identify like cold toast
من نان تست سرد دوست ندارم

تیره پوست، سیه چرده، سیاه سوخته

پیام هشدار، پیام هشدار دهنده
از اصطلاحات علوم رایانه ای

نان سرخ شده نان تست


توس نمودن

برشته

toast ( عمومی )
واژه مصوب: نان برشتی
تعریف: نان ورقه‏شدۀ چهارگوشی که معمولاً آن را پس از برشته کردن مصرف کنند


کلمات دیگر: