ارتباط برقرارکردن باکسی ازطریق تلفن ( تماس تلفنی برقرارکردن )
get through to sb
پیشنهاد کاربران
مجاب کردن کسی
حرف خود را به کسی فهماندن
تماس تلفنی برقرار کردن با کسی
حرف خود را به کسی فهماندن
تماس تلفنی برقرار کردن با کسی
مجاب کردن کسی به فهمیدن حرفتان
رفتن به دور بعدی مسابقه reach the next stage in a compitition
بکنم تو کلشون. . . .
To succeed in communicating with someone in a meaningful way
To communicate with someone
To explain oneself
To get one's message across to
چیزی رو به کسی فهماندن
فهماندن
تفهیم کردن
چیزی رو تو مخ کله یکی کردن
شیر فهم کردن کسی
کسی را متوجه منظورتان کردن
کسی را متوجه منظورتان یا حرفتان کردن
To make success contact or to make a call with someone
کلمات دیگر: