کلمه جو
صفحه اصلی

annexed


معنی : ضمیمه شده
معانی دیگر : پیوسته، افزوده، ضمیمه، منضم، ملحق

انگلیسی به فارسی

ضمیمه، ضمیمه شده


انگلیسی به انگلیسی

• incorporated, added, appended (territory, etc.); joined, connected

مترادف و متضاد

ضمیمه شده (صفت)
annexed

جملات نمونه

1. hitler annexed half of poland
هیتلر نیمی از لهستان را تصاحب کرد.

2. peasants occupied parks and annexed public lands
زارعین پارک ها را اشغال و زمین های عمومی را تملک کردند.

3. as spoils of war, the russians annexed a part of eastern prussia
روس هابخشی از پروس شرقی را به عنوان غنیمت جنگی ضمیمه کردند.

4. They annexed the conquered territory to their country.
[ترجمه ترگمان]آن ها قلمرو تسخیر شده را به کشور خود ضمیمه کردند
[ترجمه گوگل]آنها قلمرو فتح شده را به کشور خود اضافه کردند

5. Rome annexed the Nabatean kingdom in 106 AD.
[ترجمه ترگمان]رم در ۱۰۶ بعد از میلاد پادشاهی Nabatean را تصرف کرد
[ترجمه گوگل]رم حکومت نابایتان را در سال 106 میلادی تأسیس کرد

6. The city annexed the area across the river.
[ترجمه ترگمان]این شهر منطقه ای را در طول رودخانه اشغال کرده است
[ترجمه گوگل]این شهر منطقه را در سراسر رودخانه ضمیمه کرد

7. The region was formally annexed in 189
[ترجمه ترگمان]این منطقه در سال ۱۸۹ به طور رسمی ضمیمه شد
[ترجمه گوگل]این منطقه به طور رسمی در سال 189 تأسیس شد

8. This condition was annexed to the agreement.
[ترجمه ترگمان]این شرط به توافق ضمیمه شده بود
[ترجمه گوگل]این شرایط به این توافقنامه افزوده شد

9. A new wing has been annexed to the hospital.
[ترجمه ترگمان]یک بال جدید به بیمارستان ضمیمه شده است
[ترجمه گوگل]یک بال جدید به بیمارستان اضافه شده است

10. Successive regimes annexed the region and populated it with lowland people.
[ترجمه ترگمان]رژیم های متوالی منطقه را ضمیمه کردند و آن را با افراد پست و پست اشغال کردند
[ترجمه گوگل]رژیم های پی در پی منطقه را به منطقه افزوده و مردم را به سمت پایین پر می کند

11. Britain annexed this small island west of Scotland in 195
[ترجمه ترگمان]بریتانیا این جزیره کوچک غربی اسکاتلند را در سال ۱۹۵ به تصرف خود درآورد
[ترجمه گوگل]بریتانیا این جزیره کوچک در غرب اسکاتلند را در سال 1952 به امضا رساند

12. The minister readily annexed his seal to the document.
[ترجمه ترگمان]وزیر به آسانی مهر و مهر خود را به سند ضمیمه کرد
[ترجمه گوگل]وزیر به راحتی مهر و موم خود را به این سند اضافه کرد

13. It was said to be annexed from abroad.
[ترجمه ترگمان]گفته می شد که این ضمیمه از خارج ضمیمه شده است
[ترجمه گوگل]گفته شده است که از خارج از کشور ضمیمه شده است

14. A list of 33 hydrochlorofluorocarbons was annexed to the protocol at the London meeting.
[ترجمه ترگمان]فهرستی از ۳۳ hydrochlorofluorocarbons ضمیمه این پروتکل در جلسه لندن بود
[ترجمه گوگل]یک لیست از 33 هیدروکلروفلوئوروکربن به پروتکل در جلسه لندن اضافه شد

15. More than 30 square miles have been annexed into the city, bringing the total to 19
[ترجمه ترگمان]بیش از ۳۰ مایل مربع به شهر ضمیمه شده است و این رقم به ۱۹ نفر می رسد
[ترجمه گوگل]بیش از 30 مایل مربع به این شهر افزوده شده است، که کل آن را به 19 می رساند

پیشنهاد کاربران

اشغال شده

الحاق


کلمات دیگر: