کلمه جو
صفحه اصلی

prowess


معنی : سلحشوری، دلاوری
معانی دیگر : زبردستی، مهارت، چالاکی، چستی

انگلیسی به فارسی

دلاوری


دلبستگی، دلاوری، سلحشوری


انگلیسی به انگلیسی

اسم ( noun )
(1) تعریف: great skill or talent; superior ability.
مترادف: expertise, mastery
متضاد: incompetence, ineptitude
مشابه: ability, capability, competence, dexterity, facility, faculty, genius, knack, know-how, might, proficiency, skill, talent, virtuosity

- He was small, but his prowess as a fighter was well-known and the bullies left him alone.
[ترجمه ترگمان] او کوچک بود، اما شجاعت او به عنوان یک جنگجو خوب شناخته شده بود و the او را تنها گذاشتند
[ترجمه گوگل] او کوچک بود، اما توانایی او به عنوان یک جنگنده شناخته شده بود و گرگ ها او را تنها گذاشتند

(2) تعریف: exceptional strength, courage, or ability in battle.
مترادف: bravery, courage, heroism, might, nerve, strength, valor
متضاد: cowardice
مشابه: grit, guts, moxie, nettle, spunk, stamina, vigor

• valor, might, heroism; courage, bravery; superior combat skills, great combat ability; superior ability, excellent skill
someone's prowess is their great ability at doing something; a literary word.

مترادف و متضاد

سلحشوری (اسم)
bravery, gallantry, prowess

دلاوری (اسم)
courage, valor, gallantry, valiancy, prowess, errantry, valiance

ability, skill


Synonyms: accomplishment, address, adeptness, adroitness, aptitude, attainment, command, deftness, dexterity, excellence, expertise, expertness, facility, genius, mastery, readiness, sleight, talent


Antonyms: inability, weakness


bravery


Synonyms: backbone, boldness, courage, daring, dauntlessness, fearlessness, gallantry, grit, guts, heart, heroism, intrepidity, mettle, moxie, nerve, pluck, right stuff, spunk, starch, stomach, stuff, true grit, valiance, valiancy, valor, valorousness, what it takes


Antonyms: cowardice, weakness


جملات نمونه

1. He's always bragging about his prowess as a cricketer.
[ترجمه ترگمان]او همیشه در مورد شجاعت او به عنوان یک کریکت لاف می زند
[ترجمه گوگل]او همیشه در مورد توانایی او به عنوان یک کریکتین به خوبی شگفت زده است

2. He boasted of his prowess as a lover.
[ترجمه ترگمان]به عنوان یک عاشق به شجاعت خود می بالید
[ترجمه گوگل]او از توانایی او به عنوان یک عاشق افتخار می کرد

3. Their striker demonstrated all his prowess with the boot.
[ترجمه ترگمان]مهاجم آن ها تمام دلاوری خود را با بوت نشان داد
[ترجمه گوگل]مهاجم این تیم تمام توان خود را با بوت نشان داد

4. He's always boasting about his sexual prowess.
[ترجمه ترگمان]اون همیشه در مورد مهارت جنسی اون لاف میزنه
[ترجمه گوگل]او همیشه در مورد جنبه های جنسی او افتخار دارد

5. We had to admire his prowess as an oarsman / his rowing prowess.
[ترجمه ترگمان]ما باید شجاعت او را به عنوان پارو بزنی و شجاعت او تحسین می کردیم
[ترجمه گوگل]ما مجبور بودیم توانایی خود را به عنوان یک عصای دست و پا زدن و توانایی قدم زدنش تحسین کنیم

6. He was famous for his prowess as an athlete.
[ترجمه ترگمان]او به خاطر شجاعت او به عنوان یک ورزش کار مشهور بود
[ترجمه گوگل]او به عنوان یک ورزشکار مشهور بود

7. The Gurkhas are famed for their prowess in battle.
[ترجمه ترگمان]The به خاطر دلاوری خود در جنگ مشهور هستند
[ترجمه گوگل]گورخها به خاطر توانایی خود در نبرد مشهور هستند

8. He was complimented on his prowess as an oarsman.
[ترجمه ترگمان]از شجاعت او به عنوان پارو بزنی تعریف و تمجید می کرد
[ترجمه گوگل]او بر اساس توانایی او به عنوان خیاطی عمل کرد

9. Although he liked to be admired for his prowess, he didn't like male-talk of that kind.
[ترجمه ترگمان]با وجود اینکه دوست داشت به خاطر شجاعت او تحسین شود، از این نوع گفتگو خوشش نمی آمد
[ترجمه گوگل]اگر چه او دوست داشت که به خاطر توانایی او تحسین شود، او مانند آن مرد صحبت نکرد

10. Her military prowess should not have been doubted.
[ترجمه ترگمان]شجاعت نظامی او نباید شک و تردید داشته باشد
[ترجمه گوگل]قدرت نظامی او نباید شک داشته باشد

11. It was where physical prowess was under constant assessment and where a boy's self-respect could be built up or crushed.
[ترجمه ترگمان]جایی که مهارت فیزیکی تحت ارزیابی مداوم قرار داشت و در آن احترام به نفس یک پسر را می توان بنا کرد یا خرد کرد
[ترجمه گوگل]جایی که جسارت فیزیکی تحت ارزیابی دائمی بود و جایی که عزت نفس پسر میتواند ساخته شود یا خرد شود

12. Dex's thinner housemates wonder at his prowess.
[ترجمه ترگمان]housemates نازک تر از دلاوری او است
[ترجمه گوگل]خانه های کوچک تر Dex در جایگاه او تعجب می کنند

13. It shamed me to be evaluating the prowess of a man whom I would not ordinarily desire.
[ترجمه ترگمان]این باعث خجالت من بود که به عنوان کسی که معمولا تمایلی به این کار نداشتم در نظر بگیرم
[ترجمه گوگل]به من زحمت داد تا ارزیابی توانایی مردی را که من معمولا نمی خواستم ارزیابی کنم

14. The scenario of a soldier showing supreme athletic prowess in the name of his country was how de Coubertin imagined the Games.
[ترجمه ترگمان]سناریوی یک سرباز که شجاعت عالی ورزشی را به نام کشورش نشان می دهد، این بود که چگونه de این بازی ها را تصور می کرد
[ترجمه گوگل]سناریو یک سرباز نشان دهنده توانایی های ورزشی عالی به نام کشورش بود که چگونه کوبرتن بازی ها را تصور کرد

15. The young student from the theatrical school showed great prowess at acting in the play.
[ترجمه ترگمان]دانش آموزان جوان مدرسه تئاتر مهارت زیادی در بازی کردن در نمایش نشان دادند
[ترجمه گوگل]دانش آموز جوان از مدرسه تئاتر توانست در اجرای بازی نقش بزرگی داشته باشد

پیشنهاد کاربران

تخصص

خبرگی، چیره دستی، شایستگی، قابلیت، توانمندی، توانایی، توان، تفوق، برتری، قدرت، مهارت، سزاواری، لیاقت، زرنگی، زیرکی، ورزیدگی، چیرگی، فضیلت، شجاعت، قهرمانی، دلیری، تهور، شهامت، بی باکی، بی پروایی، یارایی، رشادت، غیرت، جرات، بهادری، نترسی، بی محابایی، سرسختی

مهارت، سلحشوری


کلمات دیگر: