1- خالی و تمیز کردن، 2- (عامیانه) رفتن، عزیمت کردن، گنجه، بیرون ریختن، جیم شدن، فلنگ را بستن
clear out
1- خالی و تمیز کردن، 2- (عامیانه) رفتن، عزیمت کردن، گنجه، بیرون ریختن، جیم شدن، فلنگ را بستن
انگلیسی به فارسی
(اتاق، گنجه، انبار و غیره) خالی کردن، بیرون ریختن، (مجازی) لخت کردن، جیب...را خالی کردن، تخلیه کردن
(محاوره) در رفتن، جیم شدن، فلنگ را بستن
خالی و تمیز شدن
پاک کردن
انگلیسی به انگلیسی
عبارت ( phrase )
• (1) تعریف: to remove persons or things from.
• مشابه: evacuate, strip, void
• مشابه: evacuate, strip, void
- She cleared out the closet.
[ترجمه ترگمان] از کمد بیرون رفت
[ترجمه گوگل] او گنجه را پاک کرد
[ترجمه گوگل] او گنجه را پاک کرد
• (2) تعریف: to go away, esp. in haste.
• tidy up; move out and don't leave anything behind; empty completely, clean up
if you have a clear-out, you collect together and then throw away all the things you do not want, and tidy and clean the things that remain; an informal word.
act of clearing out; act of emptying
if you have a clear-out, you collect together and then throw away all the things you do not want, and tidy and clean the things that remain; an informal word.
act of clearing out; act of emptying
مترادف و متضاد
empty something
Synonyms: clean out, dispose of, eliminate, exhaust, get rid of, remove, sort, tidy up
Antonyms: fill, fill up, put
leave, often quickly
Synonyms: beat it, begone, decamp, depart, go, hightail, kite, make oneself scarce, remove oneself, retire, scram, skedaddle, split, take a hike, take off, vamoose, withdraw
Antonyms: arrive, rush in
Become empty
جملات نمونه
1. We decided to clear out all the old clothes that we never wear.
[ترجمه ترگمان]تصمیم گرفتیم همه لباس های قدیمی رو که هیچوقت بپوشیم رو پاک کنیم
[ترجمه گوگل]ما تصمیم گرفتیم تمام لباس های قدیمی که هیچ وقت پوشانده نشدیم
[ترجمه گوگل]ما تصمیم گرفتیم تمام لباس های قدیمی که هیچ وقت پوشانده نشدیم
2. I'll clear out that closet for you.
[ترجمه ترگمان]اون کمد رو برات خالی می کنم
[ترجمه گوگل]من این صندوق را برای شما روشن می کنم
[ترجمه گوگل]من این صندوق را برای شما روشن می کنم
3. We ought to clear out this cupboard - it's full of junk.
[ترجمه ترگمان]باید این قفسه را خالی کنیم - پر از آشغاله
[ترجمه گوگل]ما باید این کابینت را پاک کنیم - پر از آشغال است
[ترجمه گوگل]ما باید این کابینت را پاک کنیم - پر از آشغال است
4. Clear out things in this cupboard, please.
[ترجمه ترگمان]وسایل رو تو این کمد خالی کن، لطفا
[ترجمه گوگل]پاک کردن چیزهایی در این کابینت، لطفا
[ترجمه گوگل]پاک کردن چیزهایی در این کابینت، لطفا
5. I told him to clear out of the house by Monday.
[ترجمه ترگمان]به او گفتم تا دوشنبه از خانه خارج شود
[ترجمه گوگل]من به او گفتم که روز دوشنبه از خانه خارج شود
[ترجمه گوگل]من به او گفتم که روز دوشنبه از خانه خارج شود
6. If we clear out the spare room, you can use it as a study.
[ترجمه ترگمان]اگر اتاق اضافی را خالی کنیم، می توانید از آن به عنوان یک مطالعه استفاده کنید
[ترجمه گوگل]اگر ما اتاق خالی را پاک کنیم، می توانید از آن به عنوان یک مطالعه استفاده کنید
[ترجمه گوگل]اگر ما اتاق خالی را پاک کنیم، می توانید از آن به عنوان یک مطالعه استفاده کنید
7. We always clear out the garage in early autumn.
[ترجمه ترگمان]همیشه در اوایل پاییز، گاراژ را روشن می کردیم
[ترجمه گوگل]ما در اوایل پاییز همیشه گاراژ را پاک می کنیم
[ترجمه گوگل]ما در اوایل پاییز همیشه گاراژ را پاک می کنیم
8. I need to clear out my closet.
[ترجمه ترگمان] باید کمد خودمو خالی کنم
[ترجمه گوگل]من باید گنجه را پاک کنم
[ترجمه گوگل]من باید گنجه را پاک کنم
9. The cop told them to clear out,nevertheless they seemed not to hear.
[ترجمه ترگمان]پلیس به آن ها گفت که همه چیز را روشن کنند، اما به نظر می رسید که چیزی نمی شنود
[ترجمه گوگل]پلیس به آنها گفت برای پاک کردن، اما به نظر می رسید آنها را نمی شنود
[ترجمه گوگل]پلیس به آنها گفت برای پاک کردن، اما به نظر می رسید آنها را نمی شنود
10. He finally decided to clear out of his home.
[ترجمه ترگمان]بالاخره تصمیم گرفت از خانه اش بیرون برود
[ترجمه گوگل]سرانجام تصمیم گرفت از خانه اش پاک شود
[ترجمه گوگل]سرانجام تصمیم گرفت از خانه اش پاک شود
11. My landlord's given me a week to clear out of my flat.
[ترجمه ترگمان]میزبان من یک هفته مرخصی گرفت تا از آپارتمان من خارج شود
[ترجمه گوگل]صاحبخانه ام یک هفته به من داده شد تا از مسکنم پاک شود
[ترجمه گوگل]صاحبخانه ام یک هفته به من داده شد تا از مسکنم پاک شود
12. You'd better clear out quickly; it's dangerous to stay here any longer.
[ترجمه ترگمان]بهتر است سریع تر این موضوع را حل کنی؛ خطرناک است که دیگر اینجا بمانم
[ترجمه گوگل]شما بهتر می توانید به سرعت پاک کنید خطرناک است که دیگر در اینجا بمانید
[ترجمه گوگل]شما بهتر می توانید به سرعت پاک کنید خطرناک است که دیگر در اینجا بمانید
13. The school has decided to clear out all the classrooms and laboratories these days.
[ترجمه ترگمان]این مدرسه تصمیم گرفته است که این روزها همه کلاس ها و آزمایشگاه ها را پاک سازی کند
[ترجمه گوگل]مدرسه تصمیم گرفته است که تمام کلاس های آموزشی و آزمایشگاه ها را امروز پاک کند
[ترجمه گوگل]مدرسه تصمیم گرفته است که تمام کلاس های آموزشی و آزمایشگاه ها را امروز پاک کند
14. I need to clear out the shed and take everything I don't want to the dump.
[ترجمه ترگمان]باید اون آلونک رو خالی کنم و هر چی دلم بخواد به انبار بیارم
[ترجمه گوگل]من نیاز به پاک کردن انبار و گرفتن همه چیز من نمی خواهم به تخلیه
[ترجمه گوگل]من نیاز به پاک کردن انبار و گرفتن همه چیز من نمی خواهم به تخلیه
15. I had a clear-out and got rid of a lot of old toys.
[ترجمه ترگمان]یه راهی پیدا کردم و از شر یه عالمه اسباب بازی قدیمی خلاص شدم
[ترجمه گوگل]من چندین اسباب بازی قدیمی را پاک کردم
[ترجمه گوگل]من چندین اسباب بازی قدیمی را پاک کردم
16. If you are really living in a mess, have a grand clear-out and put the whole place straight.
[ترجمه ترگمان]اگر شما واقعا در یک آشفتگی زندگی می کنید، یک آدم بزرگ بیرون بیاورید و همه جا را روشن کنید
[ترجمه گوگل]اگر شما واقعا در یک ظرف غذا زندگی می کنید، یک پاکت بزرگ بگذارید و تمام محل را مستقیما قرار دهید
[ترجمه گوگل]اگر شما واقعا در یک ظرف غذا زندگی می کنید، یک پاکت بزرگ بگذارید و تمام محل را مستقیما قرار دهید
17. A staff clear-out is being planned at party headquarters .
[ترجمه ترگمان]یک کارمند روشن در حال برنامه ریزی در مقر حزب است
[ترجمه گوگل]دفاتر کارکنان در ستاد حزبی برنامه ریزی شده است
[ترجمه گوگل]دفاتر کارکنان در ستاد حزبی برنامه ریزی شده است
18. I decided to have a clear-out and throw out all my old clothes.
[ترجمه ترگمان]تصمیم گرفتم که تمام لباس های قدیمی - م رو بیرون بندازم
[ترجمه گوگل]من تصمیم گرفتم که لباس های قدیمی ام را پاک کنم
[ترجمه گوگل]من تصمیم گرفتم که لباس های قدیمی ام را پاک کنم
19. Yesterday's clear-out removed the last of the hardliners from the politburo.
[ترجمه ترگمان]دیروز روشن شد که آخرین نفر از the سیاسی را از دفتر سیاسی خارج کرد
[ترجمه گوگل]پاک کردن دیروز، آخرین تندروها را از پلیتبرو خارج کرد
[ترجمه گوگل]پاک کردن دیروز، آخرین تندروها را از پلیتبرو خارج کرد
20. We gave the house a good clearout today.
[ترجمه ترگمان]امروز صبح به خیر و خوشی به خانه رسیدیم
[ترجمه گوگل]امروز به خانه خاتمه دادیم
[ترجمه گوگل]امروز به خانه خاتمه دادیم
21. Should Clinton win, that official announcement would herald the biggest clearout of personnel the White House has seen.
[ترجمه ترگمان]در صورتی که کلینتون برنده شود، اعلام رسمی بزرگ ترین clearout پرسنل کاخ سفید خواهد بود
[ترجمه گوگل]باید کلینتون برنده شود، اعلامیه رسمی، بزرگترین فشردهی پرسنل کاخ سفید را نشان می دهد
[ترجمه گوگل]باید کلینتون برنده شود، اعلامیه رسمی، بزرگترین فشردهی پرسنل کاخ سفید را نشان می دهد
22. The list appears to show the ruling party is set for a major clearout of its elderly leadership.
[ترجمه ترگمان]این فهرست به نظر می رسد نشان می دهد که حزب حاکم برای رهبری بزرگ رهبری سالخوردگان تشکیل شده است
[ترجمه گوگل]به نظر می رسد که این فهرست نشان می دهد که حزب حاکم برای خروج بزرگی از رهبران سالخوردگان خود تعیین شده است
[ترجمه گوگل]به نظر می رسد که این فهرست نشان می دهد که حزب حاکم برای خروج بزرگی از رهبران سالخوردگان خود تعیین شده است
to clear out the trash can
سطل زباله را خالی و تمیز کردن
پیشنهاد کاربران
شفاف سازی کردن
دور شدن
برو گم شو
گورت رو گم کن
Clean out=go
We need to clean out
We need to go
We need to clean out
We need to go
گرد گیری کردن
خالی کردن
علاوه بر تمیز کردن خالی کردن چیز های اضافی
کلمات دیگر: