ضمنا"، بطور مفهوم
constructively
ضمنا"، بطور مفهوم
انگلیسی به انگلیسی
• helpfully, in a useful manner
جملات نمونه
1. The ability to respond constructively to frequent re-organisations and a moving requirements target has become part of life.
[ترجمه ترگمان]توانایی واکنش سازنده به سازمان های متعدد و هدف متحرک مورد نیاز بخشی از زندگی شده است
[ترجمه گوگل]توانایی واکنش سازنده به سازمان های مکرر مجدد و هدف مورد نیاز حرکتی، بخشی از زندگی است
[ترجمه گوگل]توانایی واکنش سازنده به سازمان های مکرر مجدد و هدف مورد نیاز حرکتی، بخشی از زندگی است
2. Put simply, you are constructively dismissed if your employer breaks an important term of your employment contract.
[ترجمه ترگمان]به بیان ساده، اگر کارفرما یک دوره مهم از قرارداد استخدام شما را بشکند، شما به طور سازنده از کار برکنار می شوید
[ترجمه گوگل]به سادگی، اگر کارفرمای شما یک معنی مهم از قرارداد کار شما را نقض می کند، شما از لحاظ ساختاری اخراج می شوید
[ترجمه گوگل]به سادگی، اگر کارفرمای شما یک معنی مهم از قرارداد کار شما را نقض می کند، شما از لحاظ ساختاری اخراج می شوید
3. Use your time constructively.
[ترجمه ترگمان]از وقت خود به شکل سازنده استفاده کنید
[ترجمه گوگل]وقت خود را به صورت سازنده استفاده کن
[ترجمه گوگل]وقت خود را به صورت سازنده استفاده کن
4. He calmed secessionist sentiment by dealing constructively with the regional parties of Kashmir, Assam and Punjab.
[ترجمه ترگمان]او با برخورد سازنده با گروه های منطقه ای کشمیر، آسام و پنجاب، احساسات جدایی طلبان را آرام کرد
[ترجمه گوگل]او با ایجاد قرارداد با احزاب منطقه ای کشمیر، آسام و پنجاب، آرامش بخشید
[ترجمه گوگل]او با ایجاد قرارداد با احزاب منطقه ای کشمیر، آسام و پنجاب، آرامش بخشید
5. His claim that he had been constructively dismissed failed because of the lapse of time after 6 February 1981 before he took action.
[ترجمه ترگمان]ادعای او مبنی بر این که او به طور سازنده ای کنار گذاشته شده بود، به دلیل گذر زمان از ۶ فوریه ۱۹۸۱، قبل از این که او اقدام به عمل کند، شکست خورد
[ترجمه گوگل]ادعای وی مبنی بر تخریب سازنده او به دلیل گذشت زمان پس از 6 فوریه 1981، پیش از آنکه اقدام کند، شکست خورد
[ترجمه گوگل]ادعای وی مبنی بر تخریب سازنده او به دلیل گذشت زمان پس از 6 فوریه 1981، پیش از آنکه اقدام کند، شکست خورد
6. The Government would be well advised to look constructively and positively at the suggestion that there should be an ombudsman.
[ترجمه ترگمان]به دولت توصیه می شود که به نحوی سازنده و مثبت به این پیشنهاد رسیدگی کند که باید یک بازرس ویژه وجود داشته باشد
[ترجمه گوگل]دولت به خوبی توصیه می شود که به نظر سازنده و مثبت در پیشنهاد این که یک بازرس قانونی باید وجود داشته باشد
[ترجمه گوگل]دولت به خوبی توصیه می شود که به نظر سازنده و مثبت در پیشنهاد این که یک بازرس قانونی باید وجود داشته باشد
7. Collecting, by occupying spare time so constructively, makes a person contented, with no time for boredom.
[ترجمه ترگمان]جمع آوری، با اشغال زمان اضافی به نحوی سازنده، باعث می شود فرد راضی و بدون هیچ زمانی برای ملالت خیز برداشت کند
[ترجمه گوگل]جمع آوری، با اشغال یارانه ای به گونه ای سازنده، موجب می شود یک فرد مضطرب و بدون خستگی طول بکشد
[ترجمه گوگل]جمع آوری، با اشغال یارانه ای به گونه ای سازنده، موجب می شود یک فرد مضطرب و بدون خستگی طول بکشد
8. Moreover, a direction is forward constructively in the researching resistance spot welding inverter.
[ترجمه ترگمان]علاوه بر این، یک جهت در تحقیق درباره اینورتر جوشکاری مقاومتی نقطه ای، به صورت سازنده به جلو پیش می رود
[ترجمه گوگل]علاوه بر این، یک جهت به طور سازنده در تحقیق مقاومت جوش اینورتر نقطه
[ترجمه گوگل]علاوه بر این، یک جهت به طور سازنده در تحقیق مقاومت جوش اینورتر نقطه
9. How to use one's time constructively is a hight art.
[ترجمه ترگمان]نحوه استفاده سازنده از زمان فرد یک هنر hight است
[ترجمه گوگل]چگونگی استفاده از وقت خود را به صورت سازنده، یک هنر ارتفاع است
[ترجمه گوگل]چگونگی استفاده از وقت خود را به صورت سازنده، یک هنر ارتفاع است
10. As our two nations constructively across areas of common interest, we are candid about our disagreements.
[ترجمه ترگمان]همانطور که دو کشور ما در زمینه های مورد علاقه مشترک با هم هم کاری می کنند، ما در مورد عدم توافقات خود صادق هستیم
[ترجمه گوگل]همانطور که دو کشور ما به طور سازنده در زمینه های مورد علاقه مشترک هستند، ما در مورد اختلاف نظر هایمان صادق هستیم
[ترجمه گوگل]همانطور که دو کشور ما به طور سازنده در زمینه های مورد علاقه مشترک هستند، ما در مورد اختلاف نظر هایمان صادق هستیم
11. In fact, constructively expressing other negative feeling can be a very positive, empowering act.
[ترجمه ترگمان]در حقیقت، بیان سازنده احساسات منفی دیگری می تواند یک عمل بسیار مثبت و قدرتمند باشد
[ترجمه گوگل]در حقیقت، بیان سازنده دیگر احساس منفی می تواند یک عمل مثبت و قدرتمند باشد
[ترجمه گوگل]در حقیقت، بیان سازنده دیگر احساس منفی می تواند یک عمل مثبت و قدرتمند باشد
12. It is my task to look critically and constructively at the flaws and the failures.
[ترجمه ترگمان]این وظیفه من است که به طور انتقادی و سازنده در نقص ها و شکست های خود نگاه کنم
[ترجمه گوگل]وظیفه من این است که به نقص و سازنده در نقص و خرابی نگاه کنیم
[ترجمه گوگل]وظیفه من این است که به نقص و سازنده در نقص و خرابی نگاه کنیم
13. But tonight his mind would not work constructively.
[ترجمه ترگمان]اما امشب ذهن او آگاهانه نبود
[ترجمه گوگل]اما امشب ذهن او سازنده نیست
[ترجمه گوگل]اما امشب ذهن او سازنده نیست
14. Train, develop & constructively evaluate subordinates to manage KW operation and sales.
[ترجمه ترگمان]تربیت، توسعه & به نحوی سازنده زیردستان را برای مدیریت عملیات کی دبلیو و فروش ارزیابی می کند
[ترجمه گوگل]آموزش، توسعه، به طور سازنده، زیردستان را برای مدیریت عملیات و فروش KW ارزیابی کنید
[ترجمه گوگل]آموزش، توسعه، به طور سازنده، زیردستان را برای مدیریت عملیات و فروش KW ارزیابی کنید
پیشنهاد کاربران
بطور مفید و سودمند
عملی
به طور سازنده
سازنده
کلمات دیگر: