کلمه جو
صفحه اصلی

come away

انگلیسی به فارسی

جدا شدن از چیزی


رفتن و ترک کردن


انگلیسی به انگلیسی

• detach, come off, come to be detached (e.g, "her arm came off and she had to be rushed into surgery"); leave in a particular condition (e.g., "after the doctor had a long talk with her, she came away sad") come off

مترادف و متضاد

Become separated from something away


Distance oneself (from)


جملات نمونه

1. When did you come away from the tea party?
[ترجمه ترگمان]از کی تا حالا از مهمونی چایی دور شدی؟
[ترجمه گوگل]وقتی از حزب چای دور شدی؟

2. The paper has started to come away from the walls.
[ترجمه ترگمان]روزنامه شروع به دور شدن از دیوارها کرده است
[ترجمه گوگل]این مقاله از دیوار شروع شده است

3. I had to come away from the party early.
[ترجمه ترگمان]باید زود از مهمونی میومدم بیرون
[ترجمه گوگل]من مجبور شدم زود از حزب بیرون بروم

4. Come away, now. There's nothing to see.
[ترجمه ترگمان]زود باش، زود باش چیزی برای دیدن وجود ندارد
[ترجمه گوگل]بیا، حالا چیزی برای دیدن وجود ندارد

5. One of the wires in the plug had come away.
[ترجمه ترگمان]یکی از سیم ها شروع به فرار کرده بود
[ترجمه گوگل]یکی از سیمهای پلاگین، دور از دسترس بود

6. We were happy to come away with a draw against Sweden.
[ترجمه ترگمان]ما خوشحال بودیم که با یک تساوی در برابر سوئد کنار بیاییم
[ترجمه گوگل]ما خوشحالیم که با تساوی مقابل سوئد کنار بیاییم

7. Come away from that cliff edge! You're giving me the jitters!
[ترجمه ترگمان]از لبه پرتگاه کنار بیا! تو داری من رو از این وحشت می کنی!
[ترجمه گوگل]از این لبه صخره دور برو تو به من عصبی می کنی

8. The plaster had started to come away from the wall.
[ترجمه ترگمان]گچ شروع به بیرون آمدن از دیوار کرده بود
[ترجمه گوگل]گچ شروع به دور شدن از دیوار کرده بود

9. We come away well-pleased with ourselves, perhaps, but seldom have we taken the least delight in others' efforts.
[ترجمه ترگمان]شاید از خودمان راضی باشیم - شاید، اما به ندرت از تلاش دیگران لذت می بریم
[ترجمه گوگل]شاید با خودمان خوش بگذرانیم، اما بعضی اوقات ما تلاش های دیگران را کم کم لذت می بریم

10. When I come away from working with Slatkin I always feel more mentally alert than when I started.
[ترجمه ترگمان]وقتی از کار کردن با slatkin دور می شوم، همیشه نسبت به زمانی که شروع کرده ام هوشیاری ذهنی بیشتری دارم
[ترجمه گوگل]وقتی که من از کار با Slatkin دور میشوم، همیشه از لحاظ ذهنی هشدار میگیرم تا زمانی که شروع کنم

11. A strand of hair had come away from the comb on top of her head and hung dawn her cheek.
[ترجمه ترگمان]طره ای از موی روی سرش از شانه بیرون آمده بود و گونه اش را به روی گونه هایش آویخته بود
[ترجمه گوگل]یک رشته مو از شانه بالای سرش بیرون آمده بود و گونه اش آویزان بود

12. All the more reason to come away with me.
[ترجمه ترگمان] هر دلیلی داره که با من فرار کنه
[ترجمه گوگل]هر دلیلی که با من بیا

13. I come away from the courthouse, brushing slowly through the streets, gazing at Liberty's and the Haunch of Venison Avenue.
[ترجمه ترگمان]از دادگاه دور می شوم و به آرامی در خیابان ها راه می روم و به خیابان آزادی و خیابان Venison خیره می شوم
[ترجمه گوگل]من از دادگاه خارج می شوم، آرام آرام در خیابان ها، به Liberty و Haunch of Venison Avenue نگاه می کنم

14. The transfers will often come away with the adhesive tape.
[ترجمه ترگمان]انتقال ها را اغلب با نوار چسب سپری خواهد کرد
[ترجمه گوگل]انتقال اغلب با نوار چسبنده است

پیشنهاد کاربران

( اصطلاح ) : جدا شدن و برداشته شدن چیزی از چیز دیگر.

https://idioms. thefreedictionary. com/came away
https://www. macmillandictionary. com/dictionary/british/come - away



1 . جدا شدن separate
The paper has started to come away from the wall
2. رفتن و ترک کردن موقعیت یا وضعیتی خاص
یا رفتن ناگهانی move away_leave_abandon
The man looked drunk so we came away

?what are the things I want people to come away with
چیزهایی که می خواهم پس از جدایی در ذهن دیگران ثبت شود، چه هستند؟

بیرون آمدن از ( مکان یا رویداد و غیره )
We exchanged a few words as we were coming away from the meeting
۱ ) همانطور که از جلسه داشتیم میومدیم بیرون یه خورده صحبت کردیم
۲ ) همانطور که از جلسه داشتیم میومدیم بیرون یه سری صحبتا بین مون رد و بدل شد


کلمات دیگر: