کلمه جو
صفحه اصلی

asperity


معنی : ترشی، خرق، تلخی و خشونت، خشونت، نامطبوعی
معانی دیگر : زبری، درشتی، بدی، زمختی، سختی، دشواری، بدخلقی، کج خلقی، ترشرویی، خشونت در صدا، ترشی در مزه، تلخی و خشونت دراخلاق

انگلیسی به فارسی

خشونت (در صدا)، سختی، ترشی (در مزه)، تلخی و خشونت (در اخلاق)، نامطبوعی


اصطلاح، تلخی و خشونت، خشونت، نامطبوعی، خرق، ترشی


انگلیسی به انگلیسی

اسم ( noun )
حالات: asperities
• : تعریف: harshness or roughness, esp. of tone or manner.
مترادف: acerbity, harshness
متضاد: amenity, gentleness
مشابه: acrimony, astringency, causticity, corrosiveness, mordancy, roughness, severity, sharpness

- He was bothered less by her criticism than by the asperity with which it was delivered.
[ترجمه ترگمان] از انتقاد او کم تر ناراحت شده بود، نه با لحنی که با آن نوشته شده بود
[ترجمه گوگل] او تحت انتقاد او کمتر از آنچه که توسط آن ضرب و شتم انجام شد ناراحت شد

• vulgarity, coarseness; harshness, roughness
asperity is impatience and sternness that you express in your voice; a formal word.

مترادف و متضاد

ترشی (اسم)
acerbity, pickle, acidity, acidification, souse, verjuice, asperity

خرق (اسم)
disrespect, idiocy, amentia, asperity, imbecility, anility, brutality, dementia, dotage, discourtesy

تلخی و خشونت (اسم)
asperity

خشونت (اسم)
harshness, rigor, severity, violence, asperity, cruelty, roughness, atrocity, truculence, indelicacy, rudeness, discourtesy, incivility, truculency

نامطبوعی (اسم)
asperity, unpleasantness

harshness; bad temper


Synonyms: acerbity, acrimony, bitterness, churlishness, crabbiness, crossness, difficulty, disagreeableness, irascibility, irritability, meanness, moroseness, peevishness, roughness, sharpness, sourness, sullenness, tartness


Antonyms: calmness, happiness, kindness, mildness


جملات نمونه

1. the asperity of his remarks
تلخی گفته هایش

2. the asperity of the climate
بدی آب و هوا

3. the asperity of the situation
دشواری وضع

4. There was a touch of asperity in his tone.
[ترجمه ترگمان]در لحن صدایش لحن خشنی داشت
[ترجمه گوگل]در تنش لمس شدید بود

5. He spoke to the boy with asperity.
[ترجمه ترگمان]با لحن خشنی با پسر حرف می زد
[ترجمه گوگل]او با پسر با زحمت صحبت کرد

6. She pointed out, with some asperity, that it had all been my fault.
[ترجمه ترگمان]با لحن خشنی به بیرون اشاره کرد و گفت: همه این ها تقصیر من بوده است
[ترجمه گوگل]او اشاره کرد، با برخی از ضرب و شتم، که این همه من تقصیر من بود

7. He, too, noted with mild asperity the harsh encroachment of industrialization on the ethereal world of the cataract.
[ترجمه ترگمان]او نیز با لحن ملایم و خشن صنعتی سازی در جهان اثیری of اشاره کرد
[ترجمه گوگل]او همچنین با تسخیر خفیف ضرب و شتم سختگیرانه صنعتی شدن در دنیای آبریزش آب مروارید اشاره کرد

8. "I told you Preskel had no idea," remarked Kemp with some asperity.
[ترجمه ترگمان]کمپ کمپ با کمی خشونت گفت: من که به شما گفتم که نمی دونم
[ترجمه گوگل]کمپ با برخی از ضعف ها، 'من به شما گفتم پرستل هیچ نظری نداشت '

9. His words were not heard but the hissing of the voice carried a certain asperity.
[ترجمه ترگمان]کلمات او به گوش نمی رسید، اما صدای هیس هیس او کم و بیش نامطبوع بود
[ترجمه گوگل]حرف های او شنیده نشد، اما صدای زنگ صدای یک صدای خاصی را سپری کرد

10. With any other man Dalgliesh would have pointed this out and with some asperity.
[ترجمه ترگمان]با هر مرد دیگری که باشد این نکته را با لحنی کم و بیش با خشونت نشان می داد
[ترجمه گوگل]با هر مرد دیگر Dalgliesh این اشاره کرده بود و با برخی از sperry

11. But here he was set right by Mrs. Bennet, who assured him with some asperity that they were very well able to keep a good cook, and that her daughters had nothing to do in the kitchen.
[ترجمه ترگمان]اما خانم بنت این جا را خانم بنت درست کرده بود و با لحن خشنی به او اطمینان داد که خیلی خوب می توانند آشپزی کنند و دخترهایش کاری به آشپزخانه ندارند
[ترجمه گوگل]اما در اینجا او توسط خانم بنت درست شده بود، که به او اطمینان داده بود که با برخی از خواسته هایش قادر به نگه داشتن آشپز خوب بود و دخترانش هیچ کاری در آشپزخانه انجام ندادند

12. The hydrodynamic governing equation was derived based on the average flow model of Patir-Cheng and the contact factor of Weibull asperity height distribution.
[ترجمه ترگمان]معادله حاکم hydrodynamic براساس مدل جریان متوسط of - چنگ و فاکتور تماس توزیع ارتفاع Weibull Weibull بدست آمد
[ترجمه گوگل]معادله رگرسیون هیدرودینامیک براساس مدل متوسط ​​جریان پاتریچنگ و فاکتور تماس توزیع ارتفاع میانگین Weibull مشتق شده است

13. The Shear Dilatant Effect of Joints Refers to the Increase of Joints' Volume and Thickness Accompanying Shear Displacement as Caused by the Asperity of the Joint Surface.
[ترجمه ترگمان]اثر Dilatant برشی اتصال Joints به افزایش ضخامت مفاصل و ضخامت همراه با جابجایی برشی به عنوان ایجاد شده توسط asperity سطح مشترک
[ترجمه گوگل]اثر انشعاب برشی از اتصالات به افزایش حجم و ضخامت اتصالات همراه با جابجایی برشی به علت اسپوریتی سطح مشترک است

14. In this paper, the far-field body wave radiation of the fault which contains a asperity is studied by using dislocation model.
[ترجمه ترگمان]در این مقاله، تابش موج رو به دور بدن از گسل که حاوی یک کم است با استفاده از مدل نابجایی مورد مطالعه قرار گرفته است
[ترجمه گوگل]در این مقاله با استفاده از مدل جابجایی، تشعشع موج بدن بدنه زمین که حاوی خوشه ای است، مورد بررسی قرار می گیرد

the asperity of the climate

بدی آب و هوا


the asperity of the situation

دشواری وضع


the asperity of his remarks

تلخی گفته‌هایش


پیشنهاد کاربران

ناهمواری، زبری، پستی و بلندی سطح

خشونت

بدخلقی ترش رویی
سختی

asperity ( ژئوفیزیک )
واژه مصوب: تنشگاه
تعریف: هر زون پرتنش در صفحۀ گسل


کلمات دیگر: