کلمه جو
صفحه اصلی

decentralisation

انگلیسی به فارسی

تمرکززدایی، عدم تمرکز، غیر متمرکز سازی


انگلیسی به انگلیسی

• distribution of administrative powers (of a central authority) among local authorities (also decentralization)

جملات نمونه

1. Public institutions need to be democratised and decentralisation is necessary in the public domain in order to achieve active citizenship.
[ترجمه ترگمان]لازم است موسسات دولتی democratised و تمرکز زدایی در حوزه عمومی برای دستیابی به شهروندی فعال ضروری باشد
[ترجمه گوگل]موسسات دولتی باید دموکراتیک شوند و در جهت دستیابی به شهروندی فعال، ناکارآمدی لازم باشد

2. These will be grouped under four heads decentralisation, consumerism and participation, self help and joint action.
[ترجمه ترگمان]این موارد زیر چهار سر تمرکز زدایی، مصرف گرایی و مشارکت، کمک به نفس و فعالیت مشترک قرار خواهند گرفت
[ترجمه گوگل]اینها تحت چهار نکته تمرکززدایی، مصرف گرایی و مشارکت، کمک به خود و اقدام مشترک خواهد بود

3. Home rule and decentralisation will ensure that economic power and prosperity is spread throughout Britain.
[ترجمه ترگمان]قانون خانه و تمرکز زدایی تضمین خواهد کرد که قدرت اقتصادی و رونق در سراسر بریتانیا گسترش می یابد
[ترجمه گوگل]حکومت خانه و عدم تمرکززدایی اطمینان می دهد که قدرت اقتصادی و رفاه در سراسر بریتانیا گسترش یافته است

4. Decentralisation Finally we need to spend some time considering the role of decentralised administration in the public sector.
[ترجمه ترگمان]سرانجام ما باید زمانی را صرف بررسی نقش مدیریت غیر متمرکز در بخش عمومی کنیم
[ترجمه گوگل]Decentralization در نهایت ما باید زمان زیادی را صرف نظر کنیم که نقش مدیریت غیرمتمرکز در بخش عمومی

5. This may reduce the flexibility which decentralisation aims to promote.
[ترجمه ترگمان]این ممکن است انعطاف پذیری را کاهش دهد که تمرکز زدایی به دنبال ترویج آن است
[ترجمه گوگل]این امر می تواند انعطاف پذیری را کاهش دهد که تمرکززدایی به دنبال آن است

6. At face value, decentralisation of services into communities seems eminently sensible, and reference centres have been effective in some countries.
[ترجمه ترگمان]در مقابل ارزش، تمرکز زدایی خدمات به جوامع به طور برجسته ای معقول به نظر می رسد و مراکز مرجع در برخی از کشورها موثر بوده اند
[ترجمه گوگل]در ارزش اسمی، عدم تمرکز خدمات به جوامع به نظر می رسد فوق العاده معقول و مراکز مرجع در برخی کشورها موثر است

7. The theme of decentralisation is one that is pursued further in the Next Steps Initiative.
[ترجمه ترگمان]موضوع تمرکز زدایی یکی از موارد زیر است: طرح گام بعدی
[ترجمه گوگل]موضوع عدم تمرکززدایی یکی از مواردی است که در ابتدای قدم بعدی قرار دارد

8. I emphasise the development of entrepreneurial skills and decentralisation, the importance of business and pragmatic approaches.
[ترجمه ترگمان]من بر توسعه مهارت های کارآفرینی و تمرکز زدایی، اهمیت رویکرد کسب وکار و عمل گرا تاکید می کنم
[ترجمه گوگل]من بر توسعه مهارت های کارآفرینی و عدم تمرکز، اهمیت رویکردهای کسب و کار و عملگرا تأکید می کنم

9. So there were great virtues in decentralisation and democratic accountability at all levels in any society.
[ترجمه ترگمان]بنابر این، در تمامی سطوح جامعه، فضایل زیادی در زمینه تمرکز زدایی و پاسخگویی دموکراتیک وجود داشت
[ترجمه گوگل]بنابراین فضاهای عالی در عدم تمرکز و پاسخگویی دموکراتیک در همه سطوح در هر جامعه وجود دارد

10. Decentralisation and participatory budgeting challenge neoliberalism.
[ترجمه ترگمان]چالش های بودجه بندی مشارکتی و مشارکتی neoliberalism
[ترجمه گوگل]تقسیم بندی و مشارکتی چالش نئولیبرالیسم

11. Greater autonomy through decentralisation will enable schools to be more flexible.
[ترجمه ترگمان]استقلال بیشتر از طریق تمرکز زدایی مدارس را قادر خواهد ساخت که انعطاف پذیری بیشتری داشته باشند
[ترجمه گوگل]استقلال بزرگ از طریق تمرکززدایی، مدارس را قادر می سازد انعطاف پذیر تر شوند

12. Control of rent - seeking requires decentralisation of economic power.
[ترجمه ترگمان]کنترل اجاره به دنبال تمرکز قدرت اقتصادی است
[ترجمه گوگل]کنترل اجاره - به دنبال نیاز به تمرکز قدرت اقتصادی است

13. We believe in autonomy and decentralisation, but centralise a few core values.
[ترجمه ترگمان]ما به استقلال و تمرکز زدایی اعتقاد داریم، اما تعداد کمی از ارزش های اصلی را محدود می کنیم
[ترجمه گوگل]ما به استقلال و تمرکززدایی اعتقاد داریم، اما چندین ارزش هسته ای را متمرکز می کنیم

14. While the objectives and the key principles of decentralisation such as subsidiarity are well known, attempts to implement them have not always been successful.
[ترجمه ترگمان]در حالی که اهداف و اصول کلیدی تمرکز زدایی مانند subsidiarity به خوبی شناخته شده است، تلاش برای اجرای آن ها همیشه موفقیت آمیز نبوده است
[ترجمه گوگل]در حالی که اهداف و اصول کلیدی تمرکززدایی مانند زیرساخت شناخته شده است، تلاش برای پیاده سازی آنها همیشه موفق نبوده است

پیشنهاد کاربران

تمرکز زدایی

عدم تمرکز


کلمات دیگر: