کلمه جو
صفحه اصلی

anticlimactic


معنی : پاداوجی، مربوط به بیان قهقرایی، خلاف انتظاری
معانی دیگر : مانند یا وابسته به پاد اوج (یا ضد اوج)، نزولی، وابسته به سقوط

انگلیسی به فارسی

پاداوجی، مربوط به بیان قهقرایی، خلاف انتظاری


انگلیسی به انگلیسی

صفت ( adjective )
مشتقات: anticlimactically (adv.)
• : تعریف: of, pertaining to, or being in the nature of an anticlimax.

- Compared with the close and exciting previous games, the final game of the World Series was dull and anticlimactic.
[ترجمه ترگمان] در مقایسه با بازی های نزدیک و هیجان انگیز قبلی، آخرین بازی جام جهانی کسل کننده و anticlimactic بود
[ترجمه گوگل] در مقایسه با بازی های قبلی نزدیک و هیجان انگیز، بازی نهایی سری جهانی خسته کننده و غیرقابل پیش بینی بود
- Moviegoers were disappointed at the film's anticlimactic ending.
[ترجمه ترگمان] Moviegoers در پایان فیلم از پایان فیلم ناامید شدند
[ترجمه گوگل] Moviegoers ها در پایان انتحاری فیلم ناامید شدند

• less than expected, disappointing, frustrating

مترادف و متضاد

پاداوجی (صفت)
anticlimactic

مربوط به بیان قهقرایی (صفت)
anticlimactic

خلاف انتظاری (صفت)
anticlimactic

جملات نمونه

1. The conclusion of the movie was anticlimactic.
[ترجمه ترگمان]نتیجه فیلم خلاف انتظارم بود
[ترجمه گوگل]نتیجه گیری فیلم غیرقانونی بود

2. Everything after the discovery of the murderer was anticlimactic.
[ترجمه ترگمان]همه چیز بعد از کشف آن قاتل خلاف انتظارم بود
[ترجمه گوگل]همه چیز پس از کشف قاتل، غیرقانونی بود

3. Such single - digit increases may anticlimactic for a company that has notched double - digit growth for years.
[ترجمه ترگمان]چنین افزایش های تک رقمی ممکن است برای یک شرکت که رشد دو رقمی را برای سال ها به دست آورده است، مفید باشد
[ترجمه گوگل]چنین افزایش یک رقمی ممکن است برای شرکت هایی که رشد سالیانه دو رقمی را داشته اند، غیرقابل پیش بینی باشد

4. The vote itself was anticlimactic, coming three weeks after the close of my defense.
[ترجمه ترگمان]رای خود خلاف انتظارم بود، سه هفته پس از پایان دفاع از خودم
[ترجمه گوگل]این رأی به صورت غیرقانونی بود، سه هفته بعد از پایان دفاع من

5. There was so much publicity and hype beforehand, that the performance itself was a touch anticlimactic.
[ترجمه ترگمان]قبل از آن تبلیغات و hype زیاد بود که نمایش به خودی خود یک anticlimactic لمسی بود
[ترجمه گوگل]پیش از این تبلیغاتی و تبلیغاتی وجود داشت که عملکرد آن یک لمس ضد ضربه بود

6. The decision had taken so long and polio had so retreated from public concern that it was all anticlimactic.
[ترجمه ترگمان]این تصمیم به قدری طول کشیده بود و فلج اطفال از نگرانی های عمومی دور شده بود که همه آن ها anticlimactic بودند
[ترجمه گوگل]تصمیم به مدت طولانی گرفته شده بود و بیماری فلج اطفال از نگرانی های عمومی عقب نشینی کرده بود که همه آن ها غیرقانونی بوده است

7. Without actually wrecking the trilogy, Foundation's Edge is vaguely anticlimactic. 010: Odyssey Two is more colourful.
[ترجمه ترگمان]بدون در واقع شکستن این سه گانه، لبه بنیاد به طور مبهم anticlimactic است ۰۱۰: Odyssey ۲ بیشتر رنگارنگ است
[ترجمه گوگل]بدون اینکه سه گانه را درهم بشکند، Edge بنیاد مبهم ضدقطبی است 010: ادیسه دو رنگی تر است

8. She shared my sentiments that it was one of the more anticlimactic milestones of my career.
[ترجمه ترگمان]او با من هم عقیده بود که یکی از نشانه های خلاف انتظار شغلی من است
[ترجمه گوگل]او احساسات من را تقسیم کرد که این یکی از نقاط عطف پیشرفت کار من بود

9. America is on the verge of something historic and it almost seems anticlimactic.
[ترجمه ترگمان]آمریکا در آستانه چیزی تاریخی است و تقریبا به نظر می رسد anticlimactic باشد
[ترجمه گوگل]آمریکا در آستانه چیزی تاریخی قرار دارد و تقریبا به نظر می رسد غیرقانونی است

پیشنهاد کاربران

کمتر از حد انتظار


کلمات دیگر: