(verb transitive) تضعیف روحیه کردن، از روحیه انداختن
demoralized
(verb transitive) تضعیف روحیه کردن، از روحیه انداختن
انگلیسی به فارسی
demoralized، تضعیف روحیه کردن، از روحیه انداختن، تضعیف کردن
انگلیسی به انگلیسی
• despairing, having the characteristic of a low morale, given up; corrupted, debased
جملات نمونه
1. a bunch of demoralized people with no hope for their country's future
گروهی مردم ضعیف النفس که امیدی به آینده ی کشورشان ندارند
2. his cynicism about the future demoralized others
بدبینی او درباره ی آینده دیگران را دلسرد می کرد.
3. the death of the officer demoralized the soldiers
کشته شدن افسر روحیه سربازان را خراب کرد.
4. Talk of defeat had demoralized the team.
[ترجمه ترگمان]صحبت از شکست تیم را تضعیف کرده بود
[ترجمه گوگل]بحث در مورد شکست تیم تیم را تضعیف کرد
[ترجمه گوگل]بحث در مورد شکست تیم تیم را تضعیف کرد
5. Losing several matches in succession had completely demoralized the team.
[ترجمه ترگمان]از دست دادن چندین بازی پیاپی تیم را کاملا تضعیف کرد
[ترجمه گوگل]از دست دادن مسابقات چند جانبه به طور پیوسته، تیم را کاملا از بین برد
[ترجمه گوگل]از دست دادن مسابقات چند جانبه به طور پیوسته، تیم را کاملا از بین برد
6. The troops were thoroughly demoralized by this set - back.
[ترجمه ترگمان]نیروهای نظامی به طور کامل با این عقب نشینی تضعیف شدند
[ترجمه گوگل]سربازان به طور کامل توسط این مجموعه از بین رفته اند
[ترجمه گوگل]سربازان به طور کامل توسط این مجموعه از بین رفته اند
7. The illness demoralized him and recovery took several weeks.
[ترجمه ترگمان]بیماری او را تضعیف کرد و ریکاوری چند هفته طول کشید
[ترجمه گوگل]بیماری او را مجبور کرد و بهبود چندین هفته طول کشید
[ترجمه گوگل]بیماری او را مجبور کرد و بهبود چندین هفته طول کشید
8. The ship's crew were now exhausted and utterly demoralized.
[ترجمه ترگمان]افراد کشتی اکنون خسته و خسته بودند و به کلی خود را از دست داده بودند
[ترجمه گوگل]خدمه کشتی در حال حاضر خسته و کاملا تخریب شده است
[ترجمه گوگل]خدمه کشتی در حال حاضر خسته و کاملا تخریب شده است
9. The workers here seem very demoralized.
[ترجمه ترگمان]کارگران اینجا بسیار دلسرد به نظر می رسند
[ترجمه گوگل]کارگران اینجا به نظر بسیار تخریب شده اند
[ترجمه گوگل]کارگران اینجا به نظر بسیار تخریب شده اند
10. The enemy troops were exhausted and demoralized.
[ترجمه ترگمان]قشون دشمن خسته و فرسوده شده بود
[ترجمه گوگل]نیروهای دشمن خسته و دمیده شده بودند
[ترجمه گوگل]نیروهای دشمن خسته و دمیده شده بودند
11. We were so demoralized by that one wrong turn that were lost for hours.
[ترجمه ترگمان]ما به این نتیجه رسیده بودیم که یک تغییر اشتباه برای ساعت ها از دست رفته بود
[ترجمه گوگل]ما با یک اشتباه نادرست که برای ساعت ها از دست رفته بود، خیلی دگرگون شده بودیم
[ترجمه گوگل]ما با یک اشتباه نادرست که برای ساعت ها از دست رفته بود، خیلی دگرگون شده بودیم
12. The defeated army returned home as a demoralized rabble.
[ترجمه ترگمان]ارتش شکست خورده به عنوان اوباش demoralized به خانه بازگشت
[ترجمه گوگل]ارتش شکست خورده بازگشت به خانه را به عنوان یک خرچنگ demoralized
[ترجمه گوگل]ارتش شکست خورده بازگشت به خانه را به عنوان یک خرچنگ demoralized
13. They seemed demoralized and miserable, operating an endless mechanical process.
[ترجمه ترگمان]آن ها دلسرد و درمانده به نظر می رسیدند و یک فرآیند مکانیکی بی پایان را اجرا می کردند
[ترجمه گوگل]آنها ظاهرا ترسناک و بی رحمانه به نظر می رسند، و یک فرایند مکانیکی بی پایان را اجرا می کنند
[ترجمه گوگل]آنها ظاهرا ترسناک و بی رحمانه به نظر می رسند، و یک فرایند مکانیکی بی پایان را اجرا می کنند
14. Gibson's home run demoralized the Astros.
[ترجمه ترگمان]خانه گیبسون روحیه Astros را تضعیف می کند
[ترجمه گوگل]خانه خانه گیبسون Astros را تضعیف کرد
[ترجمه گوگل]خانه خانه گیبسون Astros را تضعیف کرد
پیشنهاد کاربران
تضعیف روحیه شده
دلسرد شده
مستاصل
درمانده
ناتوان
درمانده
ناتوان
کلمات دیگر: