فهمیدنی، قابل درک
understandable
انگلیسی به فارسی
قابل فهم
انگلیسی به انگلیسی
صفت ( adjective )
مشتقات: understandably (adv.), understandability (n.)
مشتقات: understandably (adv.), understandability (n.)
• (1) تعریف: able to be understood; comprehensible.
- The translation of the article was so poor that it was not understandable.
[ترجمه ترگمان] ترجمه مقاله آنقدر ناچیز بود که قابل درک نبود
[ترجمه گوگل] ترجمه مقاله خیلی ضعیف بود که قابل فهم نبود
[ترجمه گوگل] ترجمه مقاله خیلی ضعیف بود که قابل فهم نبود
• (2) تعریف: able to be tolerated or sympathized with.
- Not having any friends here yet, it's understandable that he misses his old school.
[ترجمه ترگمان] هنوز هیچ دوستی در اینجا ندارد، قابل درک است که او دلش برای مدرسه قدیمیش تنگ شده باشد
[ترجمه گوگل] هنوز هیچ دوستی در اینجا وجود ندارد، قابل فهم است که مدرسه قدیمی اش را از دست می دهد
[ترجمه گوگل] هنوز هیچ دوستی در اینجا وجود ندارد، قابل فهم است که مدرسه قدیمی اش را از دست می دهد
• comprehensible, conceivable, capable of being understood
if you say that someone's behaviour is understandable, you mean that they have reacted to a situation in a natural way.
if you say that someone's behaviour is understandable, you mean that they have reacted to a situation in a natural way.
جملات نمونه
1. her suspicion is understandable
سو ظن او علت دارد
2. Warning notices must be readily understandable.
[ترجمه ترگمان]اخطارهای اخطار باید به آسانی قابل درک باشند
[ترجمه گوگل]هشدارها باید کاملا قابل فهم باشند
[ترجمه گوگل]هشدارها باید کاملا قابل فهم باشند
3. It is understandable that parents are angry, and looking for someone to blame.
[ترجمه ترگمان]قابل درک است که والدین عصبانی هستند و به دنبال فرد مقصر می گردند
[ترجمه گوگل]قابل فهم است که والدین عصبانی هستند و به دنبال کسی هستند که سرزنش کنند
[ترجمه گوگل]قابل فهم است که والدین عصبانی هستند و به دنبال کسی هستند که سرزنش کنند
4. Their refusal to cooperate is perfectly/completely understandable, considering the circumstances.
[ترجمه ترگمان]امتناع آن ها از هم کاری کاملا \/ به طور کامل قابل درک است، با در نظر گرفتن شرایط
[ترجمه گوگل]امتناع از همکاری آنها کاملا / کاملا قابل درک است، با توجه به شرایط
[ترجمه گوگل]امتناع از همکاری آنها کاملا / کاملا قابل درک است، با توجه به شرایط
5. The instructions must be understandable to the average user.
[ترجمه ترگمان]دستورالعمل باید برای کاربر معمولی قابل فهم باشد
[ترجمه گوگل]دستورالعمل ها باید به کاربر معمولی قابل درک باشد
[ترجمه گوگل]دستورالعمل ها باید به کاربر معمولی قابل درک باشد
6. Roger Neuberg writes in a simple and understandable way.
[ترجمه ترگمان]راجر Neuberg به روشی ساده و قابل فهم می نویسد
[ترجمه گوگل]راجر نوربرگ به روش ساده و قابل فهم می نویسد
[ترجمه گوگل]راجر نوربرگ به روش ساده و قابل فهم می نویسد
7. Her indignation at such rough treatment was understandable.
[ترجمه ترگمان]خشم و خشمش نسبت به این رفتار خشن قابل درک بود
[ترجمه گوگل]خشم خود را در چنین درمان خشن قابل فهم بود
[ترجمه گوگل]خشم خود را در چنین درمان خشن قابل فهم بود
8. It's quite understandable that she was annoyed.
[ترجمه ترگمان]کاملا قابل درکه که اون ناراحت بود
[ترجمه گوگل]کاملا قابل فهم است که او ناراحت شده است
[ترجمه گوگل]کاملا قابل فهم است که او ناراحت شده است
9. His unhappiness was understandable.
[ترجمه ترگمان]His قابل درک بود
[ترجمه گوگل]ناامیدی او قابل فهم بود
[ترجمه گوگل]ناامیدی او قابل فهم بود
10. Taxes are unpopular — it is understandable that voters are against them.
[ترجمه ترگمان]مالیات ها غیر محبوب هستند - این قابل درک است که رای دهندگان مخالف آن ها هستند
[ترجمه گوگل]مالیات غیرپروانه است - قابل فهم است که رای دهندگان علیه آنها هستند
[ترجمه گوگل]مالیات غیرپروانه است - قابل فهم است که رای دهندگان علیه آنها هستند
11. The instructions were not readily/easily understandable.
[ترجمه ترگمان]دستورالعمل ها به راحتی یا قابل فهم نبودند
[ترجمه گوگل]دستورالعمل ها به آسانی / به راحتی قابل فهم نبودند
[ترجمه گوگل]دستورالعمل ها به آسانی / به راحتی قابل فهم نبودند
12. The general response was one of understandable bafflement.
[ترجمه ترگمان]پاسخ عمومی یکی از bafflement قابل فهم است
[ترجمه گوگل]پاسخ کلی یکی از معضلات قابل فهم بود
[ترجمه گوگل]پاسخ کلی یکی از معضلات قابل فهم بود
13. They need a sympathetic response, that is understandable and starts at the beginning.
[ترجمه ترگمان]آن ها به یک پاسخ همدرد نیاز دارند، که قابل درک است و از ابتدا شروع می شود
[ترجمه گوگل]آنها نیاز به پاسخ ساداتی دارند، این قابل درک است و از ابتدا شروع می شود
[ترجمه گوگل]آنها نیاز به پاسخ ساداتی دارند، این قابل درک است و از ابتدا شروع می شود
14. This is perhaps understandable, but it is stretching credulity to expect us to bless it as the highest human freedom.
[ترجمه ترگمان]شاید این قابل درک باشد، اما باور کردن ما این است که ما را به عنوان بالاترین میزان آزادی انسان حفظ کنیم
[ترجمه گوگل]این شاید قابل درک باشد، اما این اعتقاد را دراز می کند تا ما انتظار داشته باشیم آن را به عنوان بالاترین آزادی بشری به ارمغان بیاوریم
[ترجمه گوگل]این شاید قابل درک باشد، اما این اعتقاد را دراز می کند تا ما انتظار داشته باشیم آن را به عنوان بالاترین آزادی بشری به ارمغان بیاوریم
15. In unfair dismissal cases, it is understandable that industrial tribunals tend to shrink away from complex arithmetic.
[ترجمه ترگمان]در موارد اخراج ناعادلانه، قابل درک است که دادگاه های صنعتی تمایل دارند از حساب پیچیده دور شوند
[ترجمه گوگل]در موارد غیر منصفانه اخراج، قابل فهم است که دادگاه های صنعتی تمایل به دور شدن از محاسبات پیچیده دارند
[ترجمه گوگل]در موارد غیر منصفانه اخراج، قابل فهم است که دادگاه های صنعتی تمایل به دور شدن از محاسبات پیچیده دارند
پیشنهاد کاربران
قابل فهم، قابل درک
فهمیدنی، فهم پذیر
قابل درک، قابل فهم، قابل توجیه
قابل فهم - درک کردنی - فهمیدنی
Seller :
Hi one moment
Mr smith :
Sorry i don't buy anything
Seller :
Understandable, wish you a nice day
Seller :
Hi one moment
Mr smith :
Sorry i don't buy anything
Seller :
Understandable, wish you a nice day
کلمات دیگر: