• boiling, bubbling; raging, extremely excited, very agitated
seething
انگلیسی به انگلیسی
جملات نمونه
1. the seething of water
قل زدن آب
2. the seething waters of niagara falls
آب های پر غلیان آبشار نیاگارا
3. she was seething at mina's remarks
گفته های مینا او را برآشفته کرده بود.
4. stores were seething with norooz shoppers
خریداران نوروزی در مغازه ها غلغله به پا کرده بودند.
5. Inwardly she was seething, and vowed to get her own back.
[ترجمه ترگمان]به بیت از کوره در رفت و قول داد که خودش برگردد
[ترجمه گوگل]درون او جادوگر بود و قول داد که او را به عقب برگرداند
[ترجمه گوگل]درون او جادوگر بود و قول داد که او را به عقب برگرداند
6. He marched off, seething with frustration.
[ترجمه ترگمان]او در حالی که از شدت ناامیدی در خشم بود، به راه افتاد
[ترجمه گوگل]او راه می رفت، با سرخوردگی می لرزید
[ترجمه گوگل]او راه می رفت، با سرخوردگی می لرزید
7. He dodged amongst the seething crowds of men.
[ترجمه ترگمان]او در میان جمعیتی که پر از جمعیت بود جا خالی داد
[ترجمه گوگل]او در میان جمعیت پر سر و صدا از مردان سقوط کرد
[ترجمه گوگل]او در میان جمعیت پر سر و صدا از مردان سقوط کرد
8. Inwardly he was seething at this challenge to his authority.
[ترجمه عیسی] _ you don't see my seething ) تو جوش و خروش مرا ندیدی
[ترجمه ترگمان]او از این مبارزه با اقتدار خود در جوش و خروش بود[ترجمه گوگل]درون خود او در این چالش به قدرت او چسبیده بود
9. Their seething resentment led to angry jostling between team-mates.
[ترجمه ترگمان]خشم و غضب آن ها منجر به تنه زدن خشم بین دو برادر شد
[ترجمه گوگل]ناخوشایند سرخورده آنها منجر به عصبانیت در بین هم تیمی ها شد
[ترجمه گوگل]ناخوشایند سرخورده آنها منجر به عصبانیت در بین هم تیمی ها شد
10. The resort is seething with tourists all year round.
[ترجمه ترگمان]این تفریحگاه در سراسر سال مملو از توریست ها است
[ترجمه گوگل]استراحت سالانه توریست ها را جذب می کند
[ترجمه گوگل]استراحت سالانه توریست ها را جذب می کند
11. He became caught up in a seething mass of arms and legs.
[ترجمه ترگمان]او در توده انبوهی از دست ها و پاهایش گرفتار شده بود
[ترجمه گوگل]او در یک توده ای از اسلحه و پاها گرفتار شد
[ترجمه گوگل]او در یک توده ای از اسلحه و پاها گرفتار شد
12. She was seething at the insult.
[ترجمه ترگمان]او از توهینی که به او کرده بود جوش و خروش می کرد
[ترجمه گوگل]او به این توهین هجوم آورد
[ترجمه گوگل]او به این توهین هجوم آورد
13. He was seething with anger.
[ترجمه ترگمان]از فرط خشم جوش و خروش می کرد
[ترجمه گوگل]او خشمگین شد
[ترجمه گوگل]او خشمگین شد
14. They fell into the seething waters of the rapids.
[ترجمه ترگمان]آن ها در آب های جوشان آب ها فرو رفتند
[ترجمه گوگل]آنها به آبهای پر از رپیدز افتادند
[ترجمه گوگل]آنها به آبهای پر از رپیدز افتادند
15. He was still seething with angry frustration.
[ترجمه ترگمان]او هنوز از عصبانیت خشمگین شده بود
[ترجمه گوگل]او هنوز هم با سرخوردگی عصبانی شد
[ترجمه گوگل]او هنوز هم با سرخوردگی عصبانی شد
پیشنهاد کاربران
در نقش صفت 1: خشمگین ( بدون اینکه فرد آنرا بروز دهد ) 2: متحرک
حرص خوردن، جوش زدن، خود خوری کردن
آشفته، عصبی، نگران
Seething with anger : ready to
explode with anger
explode with anger
seething: جوش و خروش
کلمات دیگر: