بطور مهم، با اهمیت، با داشتن اهمیت، بطور بانفوذ
importantly
بطور مهم، با اهمیت، با داشتن اهمیت، بطور بانفوذ
انگلیسی به فارسی
بالاخص، مهمتر از همه، بطور مهم، با اهمیت، با داشتن اهمیت، بطور بانفوذ
انگلیسی به انگلیسی
قید ( adverb )
• : تعریف: a word used to emphasize the importance of what is being said.
- He apologized and, more importantly, seemed to truly feel sorry.
[ترجمه mary] اوعذر خواهی کرد و از همه مهمتر حقیقتا متاسف به نظرمی رسید
[ترجمه ترگمان] او معذرت خواهی کرد و از همه مهم تر، انگار واقعا احساس تاسف می کرد[ترجمه گوگل] او عذرخواهی کرد و مهمتر از همه، به نظر می رسید واقعا احساس متاسفم
• significantly; momentously, consequentially; pompously, arrogantly
جملات نمونه
1. Most importantly, you must keep a record of everything you do.
[ترجمه ترگمان]مهم تر از همه، شما باید هر کاری که می کنید، ثبت کنید
[ترجمه گوگل]مهمتر از همه، شما باید یک رکورد از همه چیز را انجام دهید
[ترجمه گوگل]مهمتر از همه، شما باید یک رکورد از همه چیز را انجام دهید
2. I was hungry, and, more importantly, my children were hungry.
[ترجمه اهورا] گرسنه ام بود و مهمتر این بود که بچه هام گرسنه بودن
[ترجمه ترگمان]گرسنه بودم و مهم تر از همه بچه های من گرسنه بودند[ترجمه گوگل]من گرسنه بودم، و مهمتر از همه، بچه های من گرسنه بودند
3. He strode importantly into the room.
[ترجمه ترگمان]با گام های بلند به داخل اتاق رفت
[ترجمه گوگل]او به طور مهمی وارد اتاق شد
[ترجمه گوگل]او به طور مهمی وارد اتاق شد
4. This controversy was expected to figure importantly in their discussion.
[ترجمه ترگمان]انتظار می رفت که این بحث از همه مهم تر در بحث آن ها باشد
[ترجمه گوگل]انتظار میرود این بحثها در بحثهایشان اهمیت بیشتری داشته باشند
[ترجمه گوگل]انتظار میرود این بحثها در بحثهایشان اهمیت بیشتری داشته باشند
5. More importantly, can he be depended on?
[ترجمه ترگمان]مهم تر از همه، میتونه به این بستگی داشته باشه؟
[ترجمه گوگل]مهمتر اینکه، آیا او میتواند وابسته باشد؟
[ترجمه گوگل]مهمتر اینکه، آیا او میتواند وابسته باشد؟
6. More importantly, can he be trusted?
[ترجمه ترگمان]از همه مهم تر، آیا او قابل اعتماد است؟
[ترجمه گوگل]مهمتر اینکه، آیا او میتواند اعتماد کند؟
[ترجمه گوگل]مهمتر اینکه، آیا او میتواند اعتماد کند؟
7. More importantly, gays have proved themselves to be style leaders.
[ترجمه ترگمان]از همه مهم تر، همجنس بازان خودشان ثابت کرده اند که رهبران سبک هستند
[ترجمه گوگل]مهمتر از همه، همجنسگرایان ثابت کرده اند که رهبران سبک هستند
[ترجمه گوگل]مهمتر از همه، همجنسگرایان ثابت کرده اند که رهبران سبک هستند
8. She was sitting importantly behind a big desk.
[ترجمه ترگمان]او در پشت میز بزرگی نشسته بود
[ترجمه گوگل]او نشسته بود مهمتر از پشت میز بزرگ
[ترجمه گوگل]او نشسته بود مهمتر از پشت میز بزرگ
9. More importantly, there is always a withdrawal backwards or turn aside in moments of fear.
[ترجمه ترگمان]از همه مهم تر، همیشه عقب نشینی به عقب و یا کنار گذاشتن در لحظات ترس وجود دارد
[ترجمه گوگل]مهمتر از همه، همیشه یک عقب نشینی در عقب و یا در لحظات ترس وجود دارد
[ترجمه گوگل]مهمتر از همه، همیشه یک عقب نشینی در عقب و یا در لحظات ترس وجود دارد
10. Importantly, dropping out of college has not deprived him of academic qualifications.
[ترجمه ترگمان]به طور مهمی، ترک تحصیل از کالج او را از صلاحیت های تحصیلی محروم نکرده است
[ترجمه گوگل]مهم این است که رها کردن از کالج او را از مدارک تحصیلی محروم نکرده است
[ترجمه گوگل]مهم این است که رها کردن از کالج او را از مدارک تحصیلی محروم نکرده است
11. More importantly, it becomes the focal point in the player's mind.
[ترجمه ترگمان]از همه مهم تر، این به نقطه کانونی ذهن بازیکن تبدیل می شود
[ترجمه گوگل]مهمتر از همه، این نقطه کانونی در ذهن بازیکن می شود
[ترجمه گوگل]مهمتر از همه، این نقطه کانونی در ذهن بازیکن می شود
12. More importantly to Branson, it meant Virgin were on a far smaller margin of any profit.
[ترجمه ترگمان]مهم تر از آن، برانسون، که به این معنی بود که ویرجین در حاشیه بسیار کوچک تری از هر سود قرار داشت
[ترجمه گوگل]مهمتر از همه برای برانسون، این بدان معنی است که ویرجین در حاشیه هر کمترین سود بوده است
[ترجمه گوگل]مهمتر از همه برای برانسون، این بدان معنی است که ویرجین در حاشیه هر کمترین سود بوده است
13. We had a fraud-free election, and most importantly, record turnouts.
[ترجمه ترگمان]ما یک انتخابات بدون تقلب و مهم تر از همه، رکورد turnouts داشتیم
[ترجمه گوگل]ما یک انتخابات فریبکارانه ای داشتیم و مهمتر از همه، ثبت رکوردها
[ترجمه گوگل]ما یک انتخابات فریبکارانه ای داشتیم و مهمتر از همه، ثبت رکوردها
14. Most importantly, farmers are unlikely to go to the expense of installing anaerobic fermenters unless the gas saves them money.
[ترجمه ترگمان]از همه مهم تر، بعید است که کشاورزان به هزینه نصب fermenters بی هوازی بروند، مگر اینکه گاز آن ها را ذخیره کند
[ترجمه گوگل]مهمتر از همه، کشاورزان بعید به نظر می رسد هزینه نصب fermenters بی هوازی، مگر اینکه گاز آنها را صرفه جویی در پول
[ترجمه گوگل]مهمتر از همه، کشاورزان بعید به نظر می رسد هزینه نصب fermenters بی هوازی، مگر اینکه گاز آنها را صرفه جویی در پول
15. Most importantly they see the social structure of capitalist societies as being based not upon conflict but upon shared values.
[ترجمه ترگمان]از همه مهم تر، آن ها ساختار اجتماعی جوامع سرمایه داری را نه براساس اختلاف بلکه بر ارزش های مشترک می بینند
[ترجمه گوگل]مهمتر از همه، آنها ساختار اجتماعی جوامع سرمایه داری را نه بر اساس درگیری، بلکه بر مبنای ارزش های مشترک می بینند
[ترجمه گوگل]مهمتر از همه، آنها ساختار اجتماعی جوامع سرمایه داری را نه بر اساس درگیری، بلکه بر مبنای ارزش های مشترک می بینند
پیشنهاد کاربران
said importantly . . .
با غرور خاصی گفت . . .
با غرور خاصی گفت . . .
مهمتر آنکه . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . .
بی وقفه
بالاخص
حائز اهمیت است
اساسا، به طور اساسی
بالاخص
بویژه
بویژه
به طور مهمی
مهم آن که
. . . Importantly, de Vries concludes that = مهم آن که د فریس نتیجه می گیرد. . .
. . . Importantly, de Vries concludes that = مهم آن که د فریس نتیجه می گیرد. . .
مسئله اینجا بود که، موضوع مهم این بود که، از همه مهمتر اینکه، موضوع این بود که
از همه مهمتر
نکته مهم این است که
از قضا
کلمات دیگر: