1. commune with oneself
ژرف اندیشی کردن،در بحر فکر فرورفتن
2. to commune with god
با خدا راز و نیاز کردن
3. the commune
1- حکومت انقلابی پاریس (2 (1792-94- حکومت انقلابی مستقر در پاریس (از 18 تا 21 مارس 1871)،کمون پاریس
4. a beautiful spot where one could commune with nature
مکانی زیبا که در آن یگانگی با طبیعت میسر بود.
5. later on she joined an artists' commune in arizona
بعدها به گروه اشتراکی هنرمندان در آریزونا ملحق شد.
6. She left her husband to join a women's commune.
[ترجمه ترگمان]شوهر خود را رها کرد تا به جمعیت زنان بپیوندد
[ترجمه گوگل]او شوهرش را برای پیوستن به کمون زنان ترک کرد
7. I will commune with you of your marriage.
[ترجمه ترگمان]با تو از ازدواج با تو حرف خواهم زد
[ترجمه گوگل]من با شما ازدواج شما ارتباط خواهم داشت
8. Take time to relax and commune with nature.
[ترجمه ترگمان]وقت خود را صرف استراحت و کمون در طبیعت کنید
[ترجمه گوگل]وقت خود را صرف آرامش و ارتباط با طبیعت کنید
9. She goes to the country to commune with nature.
[ترجمه ترگمان]او به کشور می رود تا با طبیعت مشورت کند
[ترجمه گوگل]او به کشور می آید تا با طبیعت ارتباط برقرار کند
10. Mack lived in a commune.
[ترجمه ترگمان]ماک در اجتماع زندگی می کرد
[ترجمه گوگل]مکه در یک کمون زندگی کرد
11. Living on the commune turned out to be a surreal experience.
[ترجمه ترگمان]زندگی در کمون به یک تجربه غیر واقعی تبدیل شد
[ترجمه گوگل]زندگی در کمون تبدیل به یک تجربه سورئال شد
12. They rejected the liberal view that the commune was a barrier to economic progress.
[ترجمه ترگمان]آن ها عقیده لیبرال را رد کردند که کمون مانعی برای پیشرفت اقتصادی است
[ترجمه گوگل]آنها دیدگاه لیبرال را رد کردند که کمون مانع پیشرفت اقتصادی بود
13. The place was a lot cleaner than in commune days.
[ترجمه ترگمان]این محل خیلی تمیزتر از روزه ای commune بود
[ترجمه گوگل]مکان بسیار تمیز تر از روزهای کمون بود
14. The commune provided some marginal bargaining power for the peasantry since concerted resistance could not be lightly dismissed.
[ترجمه ترگمان]کمون یک قدرت چانه زنی حاشیه ای برای کشاورزان فراهم آورد، زیرا مقاومت هماهنگ را نمی توان به آسانی رد کرد
[ترجمه گوگل]کمون برای برخی از دهقانان قدرت چانه نزولی را ارائه داد، زیرا مقاومت کنونی نمیتوانست به راحتی رد شود
15. But the commune continued to act as a major obstacle to the emergence of any substantial stratum of better-off peasants.
[ترجمه ترگمان]ولی دهقانان همچنان به عنوان مانع عمده برای ظهور هر لایه اساسی از دهقانان مرفه عمل می کردند
[ترجمه گوگل]اما کمون ادامه داد: به عنوان یک مانع عمده برای ظهور هر یک از بخش های مهم دهقانان بهتر، عمل می کند
16. She ran away from her husband to join a women's commune.
[ترجمه ترگمان]از شوهرش دور شد تا به جمعیت زنان بپیوندد
[ترجمه گوگل]او از شوهرش فرار کرد تا به کمون زنان ملحق شود