شکار، شکار کردن، صید کردن، جستجو کردن در، تفحص کردن
hunted
انگلیسی به فارسی
انگلیسی به انگلیسی
• startled and frightened; reflecting the fright or terror of a person who is hunted
جملات نمونه
1. i hunted everywhere for the book
در به در دنبال کتاب گشتم.
2. bahram who hunted zebras all his life . . .
بهرام که گور می گرفتی همه عمر . . .
3. opponents were hunted down and put to death
مخالفین را تعقیب می کردند و می کشتند.
4. rabbits are hunted either afoot or on horseback
خرگوش را یا پیاده و یا سوار بر اسب شکار می کنند.
5. the detective hunted up a lot of valuable new evidence
کارآگاه مدارک و شواهد پرارزش تازه ای را پیدا کرد.
6. the escaped prisoner is hunted by the police
پلیس دنبال زندانی فراری است.
7. they ferreted a few rabbits and hunted three of them
چند خرگوش را از لانه های خود راندند و سه تای آنها را شکار کردند.
8. At last he was hunted down and killed by hanging.
[ترجمه ترگمان]سرانجام شکار شده و با آویخته شدن به قتل رسید
[ترجمه گوگل]در نهایت او توسط تعقیب شکار و کشته شد
[ترجمه گوگل]در نهایت او توسط تعقیب شکار و کشته شد
9. We hunted up the deserters in the forest last week.
[ترجمه ترگمان]هفته پیش در جنگل deserters را شکار کردیم
[ترجمه گوگل]هفته گذشته ما جنگل های جنگلی را شکار کردیم
[ترجمه گوگل]هفته گذشته ما جنگل های جنگلی را شکار کردیم
10. I'm sure he will be hunted down in less than a week.
[ترجمه ترگمان]مطمئنم که کم تر از یک هفته تحت تعقیب خواهد بود
[ترجمه گوگل]من مطمئن هستم که او کمتر از یک هفته شکار خواهد شد
[ترجمه گوگل]من مطمئن هستم که او کمتر از یک هفته شکار خواهد شد
11. The police have hunted down the escaped prisoner.
[ترجمه ترگمان]پلیس زندانی فراری را تعقیب کرده است
[ترجمه گوگل]پلیس زندانی فرار کرده را شکار کرده است
[ترجمه گوگل]پلیس زندانی فرار کرده را شکار کرده است
12. They hunted wild animals for food.
[ترجمه ترگمان]ان ها حیوانات وحشی را برای غذا شکار کردند
[ترجمه گوگل]آنها حیوانات وحشی را برای غذا شکار کردند
[ترجمه گوگل]آنها حیوانات وحشی را برای غذا شکار کردند
13. We hunted the neighbour's chickens out of our yard.
[ترجمه ترگمان]ما مرغ ها را از حیاط خودمان بیرون کشیدیم
[ترجمه گوگل]ما جوجه همسایه را از حیاط ما شکار کردیم
[ترجمه گوگل]ما جوجه همسایه را از حیاط ما شکار کردیم
14. They were hunted almost to extinction .
[ترجمه ترگمان]آن ها تقریبا تا حد انقراض شکار شده بودند
[ترجمه گوگل]آنها تقریبا به انقراض شکار کردند
[ترجمه گوگل]آنها تقریبا به انقراض شکار کردند
15. The President warned that terrorists would be hunted down.
[ترجمه ترگمان]رئیس جمهور هشدار داد که تروریست ها مورد تعقیب قرار خواهند گرفت
[ترجمه گوگل]رئیس جمهور هشدار داد که تروریست ها شکار خواهند شد
[ترجمه گوگل]رئیس جمهور هشدار داد که تروریست ها شکار خواهند شد
پیشنهاد کاربران
شکارچی
شکار شونده
جانوری که شکار شده
حیوانی که شکارشده وروش پاگذاشتن وعکس گرفتن
شکار شده یا کشته شده برای غذا
شکار
خانه جنی
حیوانات یا موجوداتی که شکار میشوند
Hunted animals attempt to protect themselves this way
= شکار ها در تلاش هستند تا محافظت کنن از خود از این راه
Hunted animals attempt to protect themselves this way
= شکار ها در تلاش هستند تا محافظت کنن از خود از این راه
همانطور که اکثر دوستان عنوان کرده اند hunted به معنی جانور شکار شده یا شکار شونده می باشد در مقابل hunter یعنی موجود ( انسان یا جانور ) شکارچی . یکی از دوستان این واژه را با واژه haunted اشتباه کرده بودند که واژه اخیر به معنی محل شبح زده یا محل حضور ارواح می باشد.
Nervous and agitated, as if pursued
عصبی و آشفته. انگار دنبالش کرده باشند.
. ex: He seemed rushed and hunted
عصبی و آشفته. انگار دنبالش کرده باشند.
. ex: He seemed rushed and hunted
در به در دنبال چیزی گشتن
شکار کردن
تسخیر شده
مضطرب، سراسیمه، نگران
شبح زده، ( در مورد خانه ) تسخیر شده توسط ارواح
شکار شده
شبح زده، ( در مورد خانه ) تسخیر شده توسط ارواح
شکار شده
شکار میکردند
Early humans hunted or fished. .
انسان های اولیه شکار میکردن، ماهی گیری میکردن. . .
Early humans hunted or fished. .
انسان های اولیه شکار میکردن، ماهی گیری میکردن. . .
کلمات دیگر: