بطور فوق العاده، بطورغیرمعمول
unusually
بطور فوق العاده، بطورغیرمعمول
انگلیسی به فارسی
(بطور)فوق العاده،بطورغیرمعمول
غیر معمول
انگلیسی به انگلیسی
• uncommonly, irregularly; extraordinarily, exceptionally
you use unusually to say that something is bigger than usual or has more of a quality than usual.
you also use unusually to say that something is not what normally happens.
you use unusually to say that something is bigger than usual or has more of a quality than usual.
you also use unusually to say that something is not what normally happens.
مترادف و متضاد
extremely
Synonyms: almighty, awful, awfully, curiously, especially, extra, extraordinarily, mighty, oddly, peculiarly, plenty, powerful, rarely, real, really, remarkably, right, so, so much, strangely, surprisingly, terribly, terrifically, too much, uncommon, uncommonly, very
Antonyms: normally, usually
جملات نمونه
1. The unusually hot sun has fried up the crops.
[ترجمه ترگمان]آفتاب داغ داغ محصول را خراب کرده است
[ترجمه گوگل]آفتاب غروب آفتاب، محصولات کشاورزی را سرخ کرده است
[ترجمه گوگل]آفتاب غروب آفتاب، محصولات کشاورزی را سرخ کرده است
2. She's unusually articulate for a ten-year-old.
[ترجمه ترگمان]بطور غیر معمول برای یک ده ساله حرف میزنه
[ترجمه گوگل]او به طور غیر منتظره ای برای یک ده ساله صحبت می کند
[ترجمه گوگل]او به طور غیر منتظره ای برای یک ده ساله صحبت می کند
3. That's a marvellous description, Mrs Drummond. You're unusually observant.
[ترجمه ترگمان]توصیف جالبی است، خانم درامند تو به طرز عجیبی هوشیار هستی
[ترجمه گوگل]این توضیح شگفت انگیز، خانم دروموند است شما غیر منتظره است
[ترجمه گوگل]این توضیح شگفت انگیز، خانم دروموند است شما غیر منتظره است
4. He is unusually adept in mathematical calculations.
[ترجمه ترگمان]او در محاسبات ریاضی فوق العاده ماهر است
[ترجمه گوگل]او غالبا در محاسبات ریاضی آگاه است
[ترجمه گوگل]او غالبا در محاسبات ریاضی آگاه است
5. He was an unusually complex man.
[ترجمه ترگمان]او مرد بسیار پیچیده ای بود
[ترجمه گوگل]او یک انسان غیرمعمول پیچیده بود
[ترجمه گوگل]او یک انسان غیرمعمول پیچیده بود
6. The company has an unusually high proportion of young people at the top.
[ترجمه ترگمان]این شرکت نسبت به افراد جوان بسیار بالایی برخوردار است
[ترجمه گوگل]این شرکت نسبتا بالا نسبت به جوانان بالای خود دارد
[ترجمه گوگل]این شرکت نسبتا بالا نسبت به جوانان بالای خود دارد
7. Mary is unusually high on her next venture.
[ترجمه ترگمان]مری به طور غیر معمولی روی جرات بعدی خودش بالا و پایین می رود
[ترجمه گوگل]مری به طور غیر منتظره ای در معرض خطر بعدی خود قرار دارد
[ترجمه گوگل]مری به طور غیر منتظره ای در معرض خطر بعدی خود قرار دارد
8. He seemed unusually attuned to people's feelings.
[ترجمه ترگمان]به نظر می رسید که به احساسات مردم عادت می کند
[ترجمه گوگل]او به طرز غیرعادی به احساسات مردم پیوست
[ترجمه گوگل]او به طرز غیرعادی به احساسات مردم پیوست
9. She got an unusually low score for creativity.
[ترجمه ترگمان]او امتیاز کمی برای خلاقیت داشت
[ترجمه گوگل]او نمره غیرعادی برای خلاقیت را به دست آورد
[ترجمه گوگل]او نمره غیرعادی برای خلاقیت را به دست آورد
10. He was unusually articulate for a ten-year-old.
[ترجمه ترگمان]اون بطور عجیبی برای یه ده ساله حرف می زد
[ترجمه گوگل]او غیر منتظره بود برای ده ساله بیان
[ترجمه گوگل]او غیر منتظره بود برای ده ساله بیان
11. Because of an unusually strong current, the bridge's central support gave way, tipping a coach into the river.
[ترجمه ترگمان]به دلیل جریان قوی بسیار قوی پل، پشتیبانی مرکزی پل راه خود را طی کرد و یک مربی را به سمت رودخانه هدایت کرد
[ترجمه گوگل]با توجه به جریان غیرمعمول قوی، حمایت مرکزی پل به راه افتاد و یک مربی را به رودخانه منتقل کرد
[ترجمه گوگل]با توجه به جریان غیرمعمول قوی، حمایت مرکزی پل به راه افتاد و یک مربی را به رودخانه منتقل کرد
12. Unusually poor harvests have added to the country's woes.
[ترجمه ترگمان]بطور غیر عادی برداشت های بد در این کشور به مشکلات کشور افزوده شده است
[ترجمه گوگل]برداشت غیرمعمول ضعیف به نگرانی های کشور افزوده است
[ترجمه گوگل]برداشت غیرمعمول ضعیف به نگرانی های کشور افزوده است
13. Unusually for me, I fell asleep very quickly.
[ترجمه ترگمان]و من به سرعت به خواب رفتم
[ترجمه گوگل]برای من غیر عادی، خیلی سریع به خواب افتادم
[ترجمه گوگل]برای من غیر عادی، خیلی سریع به خواب افتادم
14. My dog is unusually fond of chocolate.
[ترجمه ترگمان] سگم خیلی شکلات دوست داره
[ترجمه گوگل]سگ من غالبا علاقه مند به شکلات است
[ترجمه گوگل]سگ من غالبا علاقه مند به شکلات است
پیشنهاد کاربران
غیر طبیعی
عجیب
غیرطبیعی، غیرمعمول
برخلاف معمول
کلمات دیگر: