کلمه جو
صفحه اصلی

exciter


معنی : محرک، اشوبگر، برانگیزنده
معانی دیگر : (شخص یا چیز) انگیزان، برانگیزان، شورانگیز

انگلیسی به فارسی

برانگیزنده، محرک، آشوبگر


هیگز، محرک، برانگیزنده، اشوبگر


انگلیسی به انگلیسی

• person or thing which excites, one who arouses, one who stirs up

دیکشنری تخصصی

[برق و الکترونیک] محرک 1. بخشی از سیستم آنتن فرستنده ی جهتی که مستقیماً به فرستنده متصل شده است . 2. نوسانساز بلوری با خود - تحریکی که بسامد حامل یک فر ستنده را تولید می کند . 3. مولد کمکی کوچکی که جریان میدان مولد( ای سی ) را فراهم می کند . 4. حلقه یا میله ای که به داخل کاواک تشدید یا موجیر کشیده شده است . 5. exciter lamp - محرک

مترادف و متضاد

محرک (اسم)
irritant, motive, stimulus, exciter, motivation, engine, motor, impellent, driver, incitation, incitant

اشوبگر (اسم)
agitator, exciter, rioter, troublemaker

برانگیزنده (اسم)
exciter, stimulator, rouser


کلمات دیگر: