کلمه جو
صفحه اصلی

etched


(verb transitive) سیاه قلم کردن، قلم زدن (بوسیله تیزاب)

انگلیسی به فارسی

لعنتی، سیاهقلمکردن، قلم زدن


انگلیسی به انگلیسی

• engraved, carved out (with an acid)

دیکشنری تخصصی

[برق و الکترونیک] حک شده

جملات نمونه

1. the most sharply etched character in the story
شخصیت داستان که از همه واضح تر تصویر شده است

2. dorothy has a collection of etched glass
دوروتی دارای یک مجموعه از ظروف شیشه ای منقوش است.

3. my mother's face is forever etched in my mind
چهره ی مادرم برای همیشه در ذهنم نقش بسته است.

4. A security number had been etched on the car window as a protection against theft.
[ترجمه ترگمان]یک شماره امنیتی بر روی شیشه اتومبیل به عنوان محافظت در برابر سرقت حک شده بود
[ترجمه گوگل]یک شماره امنیتی در پنجره اتومبیل به عنوان محافظتی در برابر سرقت اختراع شده است

5. The lines were so finely etched as to be invisible from a distance.
[ترجمه ترگمان]خطوط آن چنان ظریف و ظریف بود که گویی از دور دیده می شدند
[ترجمه گوگل]خطوط به طوری ریزه کاری شده بودند که از فاصله دور قابل مشاهده نبودند

6. His face was etched with pain.
[ترجمه ترگمان]صورتش پر از درد بود
[ترجمه گوگل]چهره اش با درد شدید شد

7. Anthea's face was etched with horror.
[ترجمه ترگمان]صورت Anthea با وحشت حکاکی شده بود
[ترجمه گوگل]چهره Anthea با ترس و وحشت زده شد

8. Crosses were etched into the walls.
[ترجمه ترگمان]روی دیوارها حکاکی شده بود
[ترجمه گوگل]صلیب ها به دیوارها زخمی شدند

9. Confusion and sadness were etched on their faces.
[ترجمه ترگمان]گیجی و ناراحتی بر چهره آن ها حک شده بود
[ترجمه گوگل]سردرگمی و غم و اندوه در چهرهشان پاره شد

10. The island remained etched in my memory.
[ترجمه ترگمان]جزیره در حافظه ام حک شده بو
[ترجمه گوگل]این جزیره در خاطره من پراکنده شد

11. This terrible event is etched forever in my memory.
[ترجمه ترگمان]این واقعه وحشتناک برای همیشه در حافظه ام حک شده است
[ترجمه گوگل]این رویداد وحشتناک برای همیشه در حافظه من است

12. He is the most sharply etched character in the movie.
[ترجمه ترگمان]شخصیت منحصر به فرد در فیلم است
[ترجمه گوگل]او شخصیت تیزهوش ترین فیلم در فیلم است

13. The tragic event is sharply etched into my memory.
[ترجمه ترگمان]واقعه غم انگیز در حافظه ام حک شده است
[ترجمه گوگل]رویداد غم انگیز به شدت در حافظه من پاره شده است

14. The scene will be etched on my memory forever.
[ترجمه ترگمان]این صحنه برای همیشه روی حافظه من حک شده
[ترجمه گوگل]این صحنه برای همیشه در حافظه من است

15. The stained-glass panels are etched and then handpainted using traditional methods.
[ترجمه ترگمان]پانل های شیشه های رنگی حکاکی شده و سپس با استفاده از روش های سنتی استفاده می شوند
[ترجمه گوگل]پانل های شیشه ای رنگ آمیزی می شوند و سپس با استفاده از روش های سنتی دست نقاشی می شوند

پیشنهاد کاربران

نقش بستن، حک شدن

نقش بسته
با in mind خیلی میاد
مثلا میگن :
That memory will always remain etched in my mind

My mother's face is forever etched in my mind.
- چهره ی مادرم برای همیشه در ذهنم نقش بسته


کلمات دیگر: