کلمه جو
صفحه اصلی

fortress


معنی : دژ، سنگر، قلعه نظامی، استحکامات نظامی، سنگرسنگی
معانی دیگر : کلات، قلعه، (مجازی) جای امن و امان

انگلیسی به فارسی

استحکامات نظامی، سنگر، قلعه نظامی، دژ


انگلیسی به انگلیسی

اسم ( noun )
• : تعریف: a large, fortified building or area, often encompassing a town or settlement.
مشابه: citadel

- The Romans built a stone fortress on this hill.
[ترجمه بیتا] رومی ها یک دژ سنگی بر روی این تپه ساختند.
[ترجمه ترگمان] رومی ها دژ سنگی را روی این تپه ساختند
[ترجمه گوگل] رومیان یک قلعه سنگ بر روی این تپه ایجاد کرد

• place which is fortified, secure place, stronghold
a fortress is a castle or other large strong building which is difficult for enemies to enter.

دیکشنری تخصصی

[زمین شناسی] سنگر مستحکم ،قلعه، استحکامات نظ امی، سنگر برج استحکامات دائمى که عمداً براى تامین ساکنین غیر نظامى طراحى شده است

مترادف و متضاد

Synonyms: acropolis, blockhouse, camp, castle, citadel, fastness, fortification, garrison, redoubt, station


stronghold


دژ (اسم)
acropolis, fortress, fort, castle, stronghold, citadel, chateau, alcazar, presidio

سنگر (اسم)
fortress, fort, stronghold, citadel, earthwork, trench, entrenchment, foxhole, rifle pit, slit trench

قلعه نظامی (اسم)
fortress, stronghold, citadel

استحکامات نظامی (اسم)
fortress

سنگر سنگی (اسم)
fortress

جملات نمونه

He wanted to make his country a fortress of peace and stability.

او می‌خواست کشور خود را تبدیل به قلعه‌ی صلح و ثبات کند.


1. the fortress had mocked invaders for centuries
قرن ها این دژ جلو مهاجمین را گرفته بود.

2. the fortress was surrounded by a deep moat
دژ توسط خندق ژرفی احاطه شده بود.

3. a strong fortress
دژ مستحکم

4. an embattled fortress wall
دیواره ی دندانه دار دژ

5. an impregnable fortress
دژ تسخیر ناپذیر

6. the thick walls of karshahi fortress
دیوارهای ستبر قعله ی کرشاهی

7. the tower that crowned the fortress
برجی که برفراز دژ قرار داشت

8. they refused to yield the fortress to the enemy
آنان از تسلیم کردن دژ به دشمن سرباز زدند.

9. he wanted to make his country a fortress of peace and stability
او می خواست کشور خود را تبدیل به قلعه ی صلح و ثبات بکند.

10. the lord is my rock and my fortress
(انجیل) خداوند پشت و پناه و دژ من است.

11. The fortress is an imposing building.
[ترجمه ترگمان]ساختمان یک ساختمان با ابهت است
[ترجمه گوگل]قلعه یک ساختمان تحمیل کننده است

12. This fortress could withstand a siege for years if necessary.
[ترجمه ترگمان]این دژ اگر لازم باشد، می تواند سال ها در برابر محاصره مقاومت کند
[ترجمه گوگل]این قلعه در صورت لزوم می تواند در سالهای محاصره مقاومت کند

13. The easiest way to capture a fortress is from within.
[ترجمه ترگمان]راحت ترین راه برای تسخیر یک دژ از درون است
[ترجمه گوگل]ساده ترین راه برای گرفتن قلعه از داخل است

14. It's easier to capture the fortress from within.
[ترجمه ترگمان]تسخیر دژ از داخل آسان تر است
[ترجمه گوگل]قلعه را از داخل آسانتر کنید

15. The fortress fell after a nine-day siege.
[ترجمه ترگمان]این دژ پس از یک محاصره نه روزه سقوط کرد
[ترجمه گوگل]قلعه پس از محاصره 9 روزه سقوط کرد

16. The low sun lit the fortress walls with yellow light.
[ترجمه ترگمان]آفتاب کوتاه، دیواره ای دژ را با نور زرد روشن کرده بود
[ترجمه گوگل]نور خورشید دیوارهای قلعه را با نور زرد روشن می کند


کلمات دیگر: