کلمه جو
صفحه اصلی

fountainhead


معنی : منبع، سر چشمه، منبع خبر، اصل و سرچشمه
معانی دیگر : (نهر و رودخانه و غیره) سرچشمه، زایندگاه، زاب، (مجازی) منشا، خاستگاه، مبدا، منبع اصلی، سرچشمه

انگلیسی به فارسی

سرچشمه، منبع خبر، اصل وسرچشمه


سربار، منبع، منبع خبر، اصل و سرچشمه، سر چشمه


انگلیسی به انگلیسی

اسم ( noun )
(1) تعریف: a spring in which a stream has its origin.

(2) تعریف: the origin or primary source of anything.
مشابه: derivation, lineage, mother, rise

- Ancient Greek civilization was the fountainhead of Western culture.
[ترجمه ترگمان] تمدن یونان باستان سرچشمه فرهنگ غرب بود
[ترجمه گوگل] تمدن یونان باستانی سرچشمه فرهنگ غربی بود

• fountain, spring, source (of a stream); main source

دیکشنری تخصصی

[زمین شناسی] سرچشمه طبق نظر Tolman (1937)، این عنوان برای ارتفاع سطح آب در مجرا، در حالتیکه چینه های فوقانی آن در سطحی بالاتر از سفره آب قرار دارند، و یا به بیان دیگر، ارتفاع سطح سفره آب در بالای حد فوقانی چینه های محصور کننده آن (در حالتیکه حد مزبور در زیر سطح سفره آب قرار دارد) به کار می رود.

مترادف و متضاد

منبع (اسم)
original, cause, rill, source, provenance, fount, fountainhead, wellspring, headspring, quarry, parent, wellhead

سر چشمه (اسم)
original, principle, derivation, source, origin, root, spring, fountainhead, hotbed, headwaters, fountain, mother, wellspring, headspring, springhead, wellhead

منبع خبر (اسم)
fountainhead

اصل و سرچشمه (اسم)
fountainhead

principal source; person who originates


Synonyms: administrator, architect, author, builder, creator, father, fount, fountain, generator, initiator, leader, maker, mother, originator, spring, wellspring


جملات نمونه

1. the fountainhead of karoon river
سرچشمه ی رود کارون

2. they wanted to turn the church into the fountainhead of political power in the country
آنان می خواستند کلیسا را سرچشمه ی قدرت سیاسی در کشور بکنند.

3. A man's ego is the fountainhead of human progress. Ayn Rand
[ترجمه ترگمان]نفس انسان سرچشمه پیشرفت انسان است آین رند
[ترجمه گوگل]نفس انسان سرچشمه پیشرفت انسان است آین رند

4. Aunt Tossie was the fountainhead of both, the medium through which Dada might be approached for favours.
[ترجمه ترگمان]خاله Tossie منبع خبر هر دو بود، medium که بابا ممکن بود برای کمک به آن نزدیک شود
[ترجمه گوگل]عمه توسی، سرچشمه هر دو، رسانه ای بود که دادا ممکن است برای نفعش تلاش کند

5. But Adam was different, for he was the fountainhead of the whole human race.
[ترجمه ترگمان]اما ادام متفاوت بود، چون او منبع خبر نژاد انسان بود
[ترجمه گوگل]اما آدم متفاوت بود، زیرا او سرچشمه تمام نژاد انسان بود

6. Team and group is the fountainhead of industry vitality.
[ترجمه ترگمان]گروه و گروه سرچشمه نشاط صنعت است
[ترجمه گوگل]تیم و گروه سرچشمه حیاتی صنعت است

7. The fountainhead of cosmic inventory is origin from water, which is one of the most beautiful and sagacious things in people's minds.
[ترجمه ترگمان]سرچشمه گنجینه کیهانی از آب سرچشمه می گیرد، که یکی از زیباترین و sagacious چیزها در ذهن مردم است
[ترجمه گوگل]سرچشمه موجودی کیهانی از آب گرفته شده است، که یکی از زیباترین و زیباترین چیزها در ذهن مردم است

8. Fountainhead Christian Charitable Association, Box 11 3517 Kennedy Road, Unit Scarborough, Ontario M 1 V 4 Y Canada.
[ترجمه ترگمان]انجمن خیریه کریستین،، باکس ۱۱ ۳۵۱۷ کندی، Scarborough واحد، اونتاریو، ۱ V و ۴ Y کانادا
[ترجمه گوگل]صندوق خیریه مسیحی Fountainhead، Box 11 3517 Road Road، Unit Scarborough، Ontario M 1 V 4 Y کانادا

9. Practice is the fountainhead of knowledge.
[ترجمه ترگمان]عرف سرچشمه علم است
[ترجمه گوگل]تمرین سرچشمه دانش است

10. Huichang Stone Factory has got its fountainhead from the famous craftsman of Hui'an in Fujian, which is dubbed China Stone Carving Town.
[ترجمه ترگمان]کارخانه سنگی Huichang نام fountainhead را از هنرمندان معروف Hui، در فوجیان، که به عنوان Town Stone چین نامیده می شود، به دست آورده است
[ترجمه گوگل]کارخانه سنگ Huichang سرچشمه خود را از معروف هنرمند Hui'an در فوجیان، که به نام چینی سنگ گرانیت شهر نامیده می شود

11. Unless controlled the quality of musical file from fountainhead, otherwise inextricability.
[ترجمه ترگمان]مگر اینکه کیفیت یک فایل موسیقی را از طرف سرچشمه کنترل کند، در غیر این صورت inextricability
[ترجمه گوگل]به استثنای کیفیت فایل موسیقی از سر و صدا، در غیر این صورت غیرقابل انطباق کنترل می شود

12. River of the Huaihe River length ( fountainhead -- 3 rivers battalion ) about 1000 kilometers.
[ترجمه ترگمان]رود of طول رودخانه Huaihe (battalion - ۳ رودخانه)حدود ۱۰۰۰ کیلومتر است
[ترجمه گوگل]رودخانه طول رودخانه Huaihe (منبع آب - 3 گردان رودخانه) حدود 1000 کیلومتر است

13. Seemingly just in such a flash, the national fountainhead and mysterious maxim of Mongolia dawn era on grassland drew a streak of apocalyptical light across my heart.
[ترجمه ترگمان]به نظر می رسید که به نظر می رسد که به نظر می رسد که به نظر می رسد که در چنین برقی است، شعار اسرار آمیز و اصل اسرار آمیز دوره صبحگاهی مغولستان در زمینه مرتع، نوری از نور apocalyptical را در قلب من به وجود می آورد
[ترجمه گوگل]ظاهرا فقط در چنین فلاشانی، سر و صدای مامور ملی و حداکثر مرموز دوران سپیده دم مغولستان در چمن زارهای از نور خالی در قلب من بود

14. It is the very fountainhead of Chinese poetry and also the earliest anthology of Chinese poems.
[ترجمه ترگمان]آن سرچشمه شعر چینی و اولین ادبی از اشعار چینی است
[ترجمه گوگل]این بسیار سرچشمه شعر چینی است و همچنین اولین کتابشناسی شعر چینی است

the fountainhead of Karoon river

سرچشمه‌ی رود کارون


They wanted to turn the church into the fountainhead of political power in the country.

آنان می‌خواستند کلیسا را سرچشمه‌ی قدرت سیاسی در کشور بکنند.



کلمات دیگر: