• when the time is right, duly
in due time
انگلیسی به انگلیسی
جملات نمونه
1. In due time such a man came to the town.
[ترجمه ترگمان]بعد از مدتی چنین مردی به شهر آمد
[ترجمه گوگل]در زمان مناسب چنین مردی به شهر آمد
[ترجمه گوگل]در زمان مناسب چنین مردی به شهر آمد
2. In due time, I returned to the country about the city of Geneva.
[ترجمه ترگمان]در آن زمان، من به کشور در مورد شهر ژنو برگشتم
[ترجمه گوگل]در زمان مناسب به کشور ژنو بازگشتم
[ترجمه گوگل]در زمان مناسب به کشور ژنو بازگشتم
3. My valet, Purvis, will find out which in due time.
[ترجمه ترگمان]ملازم من که در موقع مناسب است از آنجا بیرون خواهد آمد
[ترجمه گوگل]دروغ من، پولس، متوجه خواهد شد که در زمان مناسب
[ترجمه گوگل]دروغ من، پولس، متوجه خواهد شد که در زمان مناسب
4. Ah yes, in due time.
[ترجمه ترگمان]بله، فعلا بله
[ترجمه گوگل]آه بله، در زمان مناسب
[ترجمه گوگل]آه بله، در زمان مناسب
5. Austin went to prison in due time, and dreed his weird there.
[ترجمه ترگمان]اوستین به موقع به زندان رفت و اونجا weird کرد
[ترجمه گوگل]آستین در زمان مناسب به زندان رفت و در آنجا عجیب و غریب بود
[ترجمه گوگل]آستین در زمان مناسب به زندان رفت و در آنجا عجیب و غریب بود
6. In due time Hermes was appointed messenger of Zeus and the gods.
[ترجمه ترگمان]در زمان مقتضی، Hermes به عنوان پیک زئوس و خدایان منصوب شد
[ترجمه گوگل]هرمس در زمان مناسب پیام رسان زئوس و خدایان منصوب شد
[ترجمه گوگل]هرمس در زمان مناسب پیام رسان زئوس و خدایان منصوب شد
7. He arrived here in due time.
[ترجمه ترگمان]او به موقع به اینجا آمد
[ترجمه گوگل]او در زمان مناسب وارد اینجا شد
[ترجمه گوگل]او در زمان مناسب وارد اینجا شد
8. I rely on getting my money back in due time.
[ترجمه ترگمان]من متکی به گرفتن پولم در زمان مقتضی هستم
[ترجمه گوگل]من به پول به عقب برمیگردم
[ترجمه گوگل]من به پول به عقب برمیگردم
9. Books borrowed from the library should be returned in due time.
[ترجمه ترگمان]کتاب هایی که از کتابخانه قرض گرفته می شدند باید به موقع برگردانده شوند
[ترجمه گوگل]کتاب های قرض گرفته شده از کتابخانه باید در زمان مناسب بازگردانده شود
[ترجمه گوگل]کتاب های قرض گرفته شده از کتابخانه باید در زمان مناسب بازگردانده شود
10. Please insurance on the goods at you end in due time.
[ترجمه ترگمان]لطفا در زمان مقرر بر روی اجناس خود بیمه کنید
[ترجمه گوگل]لطفا بیمه در مورد کالایی که در پایان وقت خود را به پایان رسانده اید
[ترجمه گوگل]لطفا بیمه در مورد کالایی که در پایان وقت خود را به پایان رسانده اید
11. In due time, the man received an acknowledgement from his friend.
[ترجمه ترگمان]در آن زمان، این مرد از طرف دوستش acknowledgement دریافت کرد
[ترجمه گوگل]در زمان مناسب، این مرد از طرف دوستش اذعان کرد
[ترجمه گوگل]در زمان مناسب، این مرد از طرف دوستش اذعان کرد
12. Is it not after all to practice in due time what one has learnt?
[ترجمه ترگمان]آیا بعد از همه چیز به خاطر آنچه آموخته اند، عمل نمی کنند؟
[ترجمه گوگل]آیا بعد از همه چیز در زمان مناسب تمرین نکرده است؟
[ترجمه گوگل]آیا بعد از همه چیز در زمان مناسب تمرین نکرده است؟
13. Readers and borrowers will be suitably rehearsed in due time.
[ترجمه ترگمان]خوانندگان و وام گیرندگان باید در زمان مقتضی تمرین کنند
[ترجمه گوگل]خوانندگان و وام گیرندگان به طور مناسب در زمان مناسب تمرین خواهند کرد
[ترجمه گوگل]خوانندگان و وام گیرندگان به طور مناسب در زمان مناسب تمرین خواهند کرد
14. In due time it will survive industrialism.
[ترجمه ترگمان]در این زمان، از صنعتی شدن جان سالم به در خواهد برد
[ترجمه گوگل]در زمان مناسب آن، صنعتی شدن را زنده خواهد کرد
[ترجمه گوگل]در زمان مناسب آن، صنعتی شدن را زنده خواهد کرد
پیشنهاد کاربران
در موعد معین
در موعد مقرر
وقت مناسب
- به وقتش. .
کلمات دیگر: