معمارى : دستگاه عمارت اجاره نشینى
insula
معمارى : دستگاه عمارت اجاره نشینى
انگلیسی به فارسی
انسولا
انگلیسی به انگلیسی
• part of the brain, island of reil (anatomy)
جملات نمونه
1. Obiously, any anti - smoking treatment affecting the insula would need to preserve its beneficial functions.
[ترجمه ترگمان]با این وجود، هر گونه رفتار ضد سیگار موثر بر the، نیاز به حفظ عملکرد سودمند آن دارد
[ترجمه گوگل]به هر حال، هر گونه درمان ضد سیگار کشیدن در معرض انسولین، نیاز به حفظ توابع سودمند خود را دارد
[ترجمه گوگل]به هر حال، هر گونه درمان ضد سیگار کشیدن در معرض انسولین، نیاز به حفظ توابع سودمند خود را دارد
2. What is the insula and how could it possibly exert such profound effects on human behavior?
[ترجمه ترگمان]insula چیست و چگونه ممکن است چنین اثرات عمیق بر رفتار انسان وارد کند؟
[ترجمه گوگل]انسول چیست و چگونه می تواند چنین اثرات عمیقی بر رفتار انسانی داشته باشد؟
[ترجمه گوگل]انسول چیست و چگونه می تواند چنین اثرات عمیقی بر رفتار انسانی داشته باشد؟
3. Men exhibited more activation in the left insula, which gauges the physiological state of the entire body and then generates subjective feelings that can bring about actions.
[ترجمه ترگمان]مردان فعال بیشتری را در نیم کره چپ به نمایش می گذارند، که حالت فیزیولوژیکی کل بدن را ارزیابی می کند و سپس احساسات ذهنی ایجاد می کند که می تواند اقداماتی را به ارمغان بیاورد
[ترجمه گوگل]مردان فعال تر در انسداد چپ نشان داده میشوند، که وضعیت فیزیولوژیکی بدن را اندازه گیری می کنند و سپس احساسات ذهنی ایجاد می کنند که می توانند اقدامات ایجاد کنند
[ترجمه گوگل]مردان فعال تر در انسداد چپ نشان داده میشوند، که وضعیت فیزیولوژیکی بدن را اندازه گیری می کنند و سپس احساسات ذهنی ایجاد می کنند که می توانند اقدامات ایجاد کنند
4. In fact, the activity in their insula actually declines.
[ترجمه ترگمان]در حقیقت، فعالیت in در واقع کاهش می یابد
[ترجمه گوگل]در حقیقت، فعالیت در انسولین خود در واقع کاهش می یابد
[ترجمه گوگل]در حقیقت، فعالیت در انسولین خود در واقع کاهش می یابد
5. Regions included frontal lobe, temporal lobe, sub-occipital lobe, insula, and cingulum cortex.
[ترجمه ترگمان]مناطق شامل لوب پیشانی، لوب گیجگاهی، بخش پس سر، insula و cingulum است
[ترجمه گوگل]مناطق شامل لوب فرونتال، لوب تمپورال، لوب غضروفی، انسولا و قشر سینگولوم بودند
[ترجمه گوگل]مناطق شامل لوب فرونتال، لوب تمپورال، لوب غضروفی، انسولا و قشر سینگولوم بودند
6. On the section cutting insula, central sulcus locate exactly 12 o'clock direction and outward is ultimately changeless.
[ترجمه ترگمان]در بخش برش insula، مرکز sulcus مرکزی دقیقا ساعت ۱۲ را تعیین می کند و خروجی در نهایت changeless است
[ترجمه گوگل]در بخش برش انسولا، سوزن مرکزی دقیقا 12 دقیقهای را پیدا کرده و در نهایت بیرون تغییر مییابد
[ترجمه گوگل]در بخش برش انسولا، سوزن مرکزی دقیقا 12 دقیقهای را پیدا کرده و در نهایت بیرون تغییر مییابد
7. The insula is associated with emotion, so it seems likely that this is the brain feeling good when it gets the joke–the "ha-ha" response.
[ترجمه ترگمان]The با احساسات مرتبط است، بنابراین به نظر می رسد که این احساس مغز زمانی خوب است که این شوخی را به دست می آورد - پاسخ \"هاها\"
[ترجمه گوگل]انسولا با احساسات مرتبط است، بنابراین به نظر می رسد که این احساس مغز خوب است وقتی که شوخی می شود - پاسخ 'هاهاه'
[ترجمه گوگل]انسولا با احساسات مرتبط است، بنابراین به نظر می رسد که این احساس مغز خوب است وقتی که شوخی می شود - پاسخ 'هاهاه'
8. More organization may be visible at Corbridge, but the resulting insulae are still very irregular.
[ترجمه ترگمان]ممکن است سازمان بیشتری در Corbridge قابل مشاهده باشد، اما the حاصل هنوز بسیار بی قاعده هستند
[ترجمه گوگل]سازمان بیشتر ممکن است در Corbridge قابل مشاهده باشد، اما Insulai در نتیجه هنوز بسیار نامنظم است
[ترجمه گوگل]سازمان بیشتر ممکن است در Corbridge قابل مشاهده باشد، اما Insulai در نتیجه هنوز بسیار نامنظم است
9. In the city of Rome it is believed that some 40,000 insulae lined the streets and squares.
[ترجمه ترگمان]در شهر رم، اعتقاد بر این است که حدود ۴۰ هزار نفر در خیابان ها و میادین شهر صف کشیده اند
[ترجمه گوگل]در شهر رم اعتقاد بر این است که حدود 40،000 انسولین خیابان ها و مربع ها را در بر می گیرد
[ترجمه گوگل]در شهر رم اعتقاد بر این است که حدود 40،000 انسولین خیابان ها و مربع ها را در بر می گیرد
10. Across the board, areas in the medial frontal gyrus, right putamen, premotor cortex and medial insula activated.
[ترجمه ترگمان]در داخل تخته، قسمت های جلویی مغز میانی، putamen راست، پوسته premotor و insula میانی فعال می شوند
[ترجمه گوگل]در سرتاسر هیئت مدیره، مناطقی که در مجاورت دیوار پیشانی، پوتامن راست، قشر پیش ساز و داخلی بیمار فعال شده اند
[ترجمه گوگل]در سرتاسر هیئت مدیره، مناطقی که در مجاورت دیوار پیشانی، پوتامن راست، قشر پیش ساز و داخلی بیمار فعال شده اند
11. As clinicians explore the possibilities, Dr. Craig is thinking about the insula in grander terms.
[ترجمه ترگمان]همانطور که متخصص بالینی احتمالات را بررسی می کند، دکتر کریگ در حال تفکر در مورد insula در این شرایط است
[ترجمه گوگل]همانطور که پزشکان امکانات را بررسی می کنند، دکتر کریگ در مورد انسولا در شرایط بزرگ تر فکر می کند
[ترجمه گوگل]همانطور که پزشکان امکانات را بررسی می کنند، دکتر کریگ در مورد انسولا در شرایط بزرگ تر فکر می کند
12. The activity of regions such as the nucleus accumbens, insula, and mesial prefrontal cortex give researchers insight into how consumers respond to specific stimuli.
[ترجمه ترگمان]فعالیت مناطق مانند هسته accumbens، insula و قشر پیش پیشانی باعث ایجاد بینش محققان در نحوه واکنش مصرف کنندگان به محرک های خاص می شود
[ترجمه گوگل]فعالیت ناحیه هایی از قبیل nucleus accumbens، insula و cortex preifrontal mesial، به محققان بینش را در مورد چگونگی مصرف مصرف کنندگان به محرک های خاص پاسخ می دهد
[ترجمه گوگل]فعالیت ناحیه هایی از قبیل nucleus accumbens، insula و cortex preifrontal mesial، به محققان بینش را در مورد چگونگی مصرف مصرف کنندگان به محرک های خاص پاسخ می دهد
13. To improve the knowledge of the pathophysiology of many brain areas involved by a lesion, such as the supplementary motor area, insula, premotor cortex, supramarginal and angular gyri.
[ترجمه ترگمان]برای بهبود دانش تعداد زیادی از مناطق مغزی که دچار ضایعه هستند، مانند ناحیه موتور اضافی، insula، cortex، supramarginal و gyri زاویه ای
[ترجمه گوگل]برای بهبود دانش پاتوفیزیولوژی بسیاری از مناطق مغزی که به وسیله یک ضایعه رخ می دهند، مانند ناحیه مکانیکی موتور، انزوا، قشر پیشرو موتور، جیوه های بزرگ و زاویه ای
[ترجمه گوگل]برای بهبود دانش پاتوفیزیولوژی بسیاری از مناطق مغزی که به وسیله یک ضایعه رخ می دهند، مانند ناحیه مکانیکی موتور، انزوا، قشر پیشرو موتور، جیوه های بزرگ و زاویه ای
14. A couple seconds later two other brain regions became active, called the insula and the amygdala.
[ترجمه ترگمان]چند ثانیه بعد دو منطقه مغزی دیگر فعال شدند به نام the و بادامه
[ترجمه گوگل]چند ثانیه پس از آن دو منطقه دیگر مغز فعال شد، یعنی insula و amygdala
[ترجمه گوگل]چند ثانیه پس از آن دو منطقه دیگر مغز فعال شد، یعنی insula و amygdala
پیشنهاد کاربران
اینسولا
بخشی از مغز
اپارتمان در دوران رم
کلمات دیگر: