تا آخر، تا دم مرگ، علی رغم همه ی سختی ها، تا آخر (ولو اینکه ناخوشایند باشد)، به هر قیمتی شده
to the bitter end
تا آخر، تا دم مرگ، علی رغم همه ی سختی ها، تا آخر (ولو اینکه ناخوشایند باشد)، به هر قیمتی شده
انگلیسی به انگلیسی
• until the difficult conclusion
جملات نمونه
1. Employees have vowed to fight the closure to the bitter end .
[ترجمه ترگمان]کارکنان قول داده اند که تا پایان تلخ با این بسته مبارزه کنند
[ترجمه گوگل]کارکنان قول داده اند تا با پایان تلخ بسته شوند
[ترجمه گوگل]کارکنان قول داده اند تا با پایان تلخ بسته شوند
2. They were prepared to fight to the bitter end for their rights.
[ترجمه ترگمان]آن ها آماده مبارزه با پایان تلخ حقوق خود بودند
[ترجمه گوگل]آنها آماده بودند تا به حقوق تلخی خود برسند
[ترجمه گوگل]آنها آماده بودند تا به حقوق تلخی خود برسند
3. We will fight this court case to the bitter end.
[ترجمه ترگمان]ما با این پرونده دادگاهی تا پایان تلخ مبارزه خواهیم کرد
[ترجمه گوگل]ما با این پرونده دادگاه به پایان تلخ مبارزه خواهیم کرد
[ترجمه گوگل]ما با این پرونده دادگاه به پایان تلخ مبارزه خواهیم کرد
4. The guerrillas would fight to the bitter end, he said, in order to achieve their main goal.
[ترجمه ترگمان]او گفت که ستیزه جویان برای رسیدن به هدف اصلی خود مبارزه خواهند کرد
[ترجمه گوگل]او گفت، چریکها برای رسیدن به هدف اصلی خود، باید به تلخی برسند
[ترجمه گوگل]او گفت، چریکها برای رسیدن به هدف اصلی خود، باید به تلخی برسند
5. Despite his injury, Johnson carried on playing on to the bitter end.
[ترجمه ترگمان]با وجود جراحت او، جانسون این بازی را تا پایان تلخ ادامه داد
[ترجمه گوگل]با وجود آسیب او، جانسون در حال بازی در پایان تلخ است
[ترجمه گوگل]با وجود آسیب او، جانسون در حال بازی در پایان تلخ است
6. Equally unexpectedly, he let the contest run to the bitter end.
[ترجمه ترگمان]به همون اندازه غیر منتظره، اون اجازه داد مسابقه به پایان تلخ تموم بشه
[ترجمه گوگل]به طور غیر منتظره، او اجازه داد که مسابقه به پایان تلخ پایان یابد
[ترجمه گوگل]به طور غیر منتظره، او اجازه داد که مسابقه به پایان تلخ پایان یابد
7. Do I intend to campaign to the bitter end?
[ترجمه ترگمان]من قصد دارم تا پایان تلخ مبارزه کنم؟
[ترجمه گوگل]آیا قصد دارم تا پایان تلخ مبارزه کنم؟
[ترجمه گوگل]آیا قصد دارم تا پایان تلخ مبارزه کنم؟
8. Hereford left it to the bitter end to secure their 1-1 draw.
[ترجمه ترگمان]Hereford آن را به پایان تلخ left تا تساوی ۱ - ۱ خود را تضمین کند
[ترجمه گوگل]Hereford آن را به پایان تلخ ترک کرد تا ضربۀ 1-1 خود را حفظ کنند
[ترجمه گوگل]Hereford آن را به پایان تلخ ترک کرد تا ضربۀ 1-1 خود را حفظ کنند
9. I stayed to the bitter end.
[ترجمه ترگمان]تا پایان تلخی ماندم
[ترجمه گوگل]من به پایان تلخ ماندم
[ترجمه گوگل]من به پایان تلخ ماندم
10. Campaigners vowed to carry on the struggle to the bitter end.
[ترجمه ترگمان]مبارزان متعهد شدند که مبارزه را تا پایان تلخ ادامه دهند
[ترجمه گوگل]مبارزین قول دادند تا مبارزه را به پایان تلخ ادامه دهند
[ترجمه گوگل]مبارزین قول دادند تا مبارزه را به پایان تلخ ادامه دهند
11. They vowed to fight to the bitter end to stop it.
[ترجمه ترگمان]آن ها قول دادند که با پایان تلخ مبارزه کنند تا جلوی آن را بگیرند
[ترجمه گوگل]آنها قول دادند تا به پایان تلخ برسند تا آن را متوقف کنند
[ترجمه گوگل]آنها قول دادند تا به پایان تلخ برسند تا آن را متوقف کنند
12. The question is whether he will fight to the bitter end to clear his name or cop a plea to try to limit his time in prison.
[ترجمه ترگمان]این سوال این است که آیا او با این پایان تلخ مبارزه خواهد کرد تا نام یا پلیس خود را برای تلاش برای محدود کردن وقت خود در زندان آزاد کند
[ترجمه گوگل]سوال این است که آیا او به تلخ خواهد جنگید تا نام او یا پلیس را روشن کند تا تلاش کند زمان خود را در زندان محدود کند
[ترجمه گوگل]سوال این است که آیا او به تلخ خواهد جنگید تا نام او یا پلیس را روشن کند تا تلاش کند زمان خود را در زندان محدود کند
13. Let's fight to the bitter end.
[ترجمه ترگمان]بیا تا پایان تلخ مبارزه کنیم
[ترجمه گوگل]بیایید با پایان تلخی مبارزه کنیم
[ترجمه گوگل]بیایید با پایان تلخی مبارزه کنیم
14. He was determined to fight to the bitter end.
[ترجمه ترگمان]مصمم بود که تا پایان تلخ مبارزه کند
[ترجمه گوگل]او مصمم بود تا با تلخی به جنگ بپردازد
[ترجمه گوگل]او مصمم بود تا با تلخی به جنگ بپردازد
پیشنهاد کاربران
انجام دادن کاری تا آخر حتی اگر خیلی سخت باشه یا زمان زیادی ببره
به هر قیمتی شده
کلمات دیگر: