کلمه جو
صفحه اصلی

come home


به خانه یا کاشانه یا میهن خود بازگشتن

انگلیسی به فارسی

بیا خانه


انگلیسی به انگلیسی

• return home; influence

جملات نمونه

1. Go for wool and come home shorn.
[ترجمه ترگمان]برو دنبال پشم و shorn
[ترجمه گوگل]به پشم بروید و به خانه برسید

2. I didn't expect to come home and find him gone.
[ترجمه ترگمان]انتظار نداشتم برگردم خانه و او را پیدا کنم
[ترجمه گوگل]انتظار نداشتم که به خانه بروم و او را پیدا کنم

3. She felt uneasy when the children did not come home.
[ترجمه ترگمان]وقتی بچه ها به خانه نمی آمدند احساس ناراحتی می کرد
[ترجمه گوگل]وقتی بچه ها به خانه نمی آمد، احساس ناراحتی می کرد

4. Have the children come home yet?
[ترجمه ترگمان]بچه ها هنوز به خانه آمده اند؟
[ترجمه گوگل]آیا بچه ها به خانه می روند؟

5. He'd barely come home when he whaled into me for not writing to him.
[ترجمه ترگمان]او به زور وارد خانه شده بود که او به من تنه زد که برایش نامه ننویسم
[ترجمه گوگل]او به سختی به خانه می آمد وقتی که به من نگفت برای نوشتن به او

6. Greg used to come home loaded almost every night.
[ترجمه ترگمان]گرگ \"عادت داشت هر شب بار رو بار پر کنه\"
[ترجمه گوگل]گریگ تقریبا هر شب به خانه میرود

7. They must have come home early.
[ترجمه ترگمان]باید زود به خانه بازگردند
[ترجمه گوگل]آنها باید زود به خانه بروند

8. Jenny's father blew up when she didn't come home last night.
[ترجمه ترگمان]وقتی دیشب به خانه نیامد پدر جنی منفجر شد
[ترجمه گوگل]پدر جنی هنگامی که شب گذشته به خانه نرفته بود، منفجر شد

9. When Lily did not come home, her parents called the police to report her missing .
[ترجمه ترگمان]وقتی لی لی به خانه نیامد والدینش به پلیس زنگ زدند تا گزارش گم شدنش را بدهد
[ترجمه گوگل]وقتی لیلی به خانه نرفت، پدر و مادرش پلیس را به اطلاع او رساندند

10. We ran out of money and had to come home early.
[ترجمه ترگمان]ما از پول فرار کردیم و مجبور شدیم زود به خانه بیایم
[ترجمه گوگل]ما از پول فرار کردیم و مجبور شدیم به زودی به خانه برسیم

11. You always come home late.
[ترجمه ترگمان] همیشه دیر میای خونه
[ترجمه گوگل]همیشه دیر میای بیرون

12. Mother's longing for her son to come home.
[ترجمه ترگمان]مادر دلش می خواست پسرش به خانه بیاید
[ترجمه گوگل]اشتیاق مادر برای پسرش برای بازگشت به خانه

13. I used to come home and act out the movie for the kids.
[ترجمه ترگمان]من به خانه می آمدم و برای بچه ها فیلم بازی می کردم
[ترجمه گوگل]من به خانه برگشتم و فیلم را برای بچه ها اجرا می کنم

14. When he did not come home she pictured him lying dead on the roadside somewhere.
[ترجمه ترگمان]وقتی به خانه بازنگشته بود، او را در کنار جاده دید که در کنار جاده دراز کشیده بود
[ترجمه گوگل]هنگامی که او به خانه نرفت، او تصویر او را دروغ گفتن در جاده جاده مرده است

15. Mind you come home before 10 o'clock.
[ترجمه ترگمان]مواظب باشید قبل از ساعت ۱۰ به خانه برگردید
[ترجمه گوگل]ذهن شما قبل از ساعت 10 به خانه می آید

پیشنهاد کاربران

به ذات اصلی برگشتن

برگشتن به خانه یا رفتن به خانه

Come home to somebody: کاملا فهمیدن


کلمات دیگر: