کلمه جو
صفحه اصلی

know no bounds

انگلیسی به انگلیسی

• not know limits, not know when to stop

جملات نمونه

1. A man's life is limited,but service to the people knows no bounds.
[ترجمه ترگمان]زندگی یک مرد محدود است، اما خدمت به مردم هیچ مرزی نمی شناسد
[ترجمه گوگل]زندگی انسان محدود است، اما خدمت به مردم هیچ مرزی ندارد

2. His greed for power knows no bounds.
[ترجمه ترگمان]حرص و طمع اون به قدرت نمی دونه
[ترجمه گوگل]حرص و طمع او برای قدرت هیچ مرزی ندارد

3. The passion of Argentinian football fans knows no bounds.
[ترجمه ترگمان]شور و شوق هواداران فوتبال آرژانتین هیچ مرزی نمی شناسد
[ترجمه گوگل]شور و شوق طرفداران فوتبال آرژانتینی هیچ مرزی ندارد

4. The vitriol he hurled at members of the press knew no bounds.
[ترجمه ترگمان]آتشی که به سوی اعضای مطبوعات پرتاب کرد، هیچ مرزی نمی شناسد
[ترجمه گوگل]ویلیوم که در اعضای مطبوعات پرورش داده بود، هیچ محدودیتی نداشت

5. When she heard the news her fury knew no bounds.
[ترجمه ترگمان]وقتی این خبر را شنید، خشمش از حد خارج نشد
[ترجمه گوگل]وقتی که خبرش را شنید، خشم او هیچ محدودیتی نداشت

6. He had no family of his own and his gratitude to the McGuires knew no bounds.
[ترجمه ترگمان]او هیچ خانواده ای نداشت و نسبت به خانواده McGuires هیچ مرزی قائل نبود
[ترجمه گوگل]او هیچ خانواده ای از خود نداشت و قدردانی او از McGuires می دانست که مرز ندارد

7. Wish you can benefit from our online sentence dictionary and make progress every day!
[ترجمه ترگمان]ای کاش شما می توانید از فرهنگ لغت آنلاین ما بهره مند شوید و هر روز پیشرفت کنید!
[ترجمه گوگل]آرزو می کنم که بتوانید از فرهنگ لغت حکم آنلاین ما بهره مند شوید و هر روز پیشرفت کنید!

8. His enthusiasm knew no bounds .
[ترجمه ترگمان]شور و شوق او هیچ مرزی نداشت
[ترجمه گوگل]شور و شوق او هیچ محدودیتی نداشت

9. His wrath knew no bounds.
[ترجمه ترگمان]خشم او هیچ مرزی را نمی شناخت
[ترجمه گوگل]خشم او هیچ مرزی را نمی دانست

10. And as you know, greed knows no bounds.
[ترجمه ترگمان]و همونطور که میدونید، طمع هیچ مرزی نداره
[ترجمه گوگل]و همانطور که می دانید، حرص و طمع هیچ مرزی را نمی داند

11. Her generosity knows no bounds.
[ترجمه ترگمان]سخاوت او بیش از حد و مرزی نمی داند
[ترجمه گوگل]سخاوت او هیچ مرزی را نمی داند

12. It was once again proved that the credulity of trainees knew no bounds.
[ترجمه ترگمان]باز هم بار دیگر اثبات شد که زودباوری کسانی در کار نیستند
[ترجمه گوگل]یک بار دیگر ثابت شد که اعتقادات کارآموزان هیچ مرزی را نمی دانست

13. Sarah's pride in her daughter knew no bounds.
[ترجمه ترگمان]غرور سارا در دختر او هیچ مرزی نداشت
[ترجمه گوگل]غرور سارا در دخترش هیچ محدودیتی ندارد

14. Only in later centuries, when Constant Drachenfels' daring knew no bounds, did the famed, fabled horrors begin.
[ترجمه ترگمان]فقط در قرن ها پس از قرن ها، هنگامی که Drachenfels ثابت و گستاخانه از حد گذشت، آن وحشت افسانه ای و افسانه ای را آغاز کرد
[ترجمه گوگل]فقط در قرن های بعد، زمانی که داستای درانفلز داوطلبانه هیچ مرزی نمی دانست، وحشت های مشهور و قهرمانانه آغاز شد

15. Faith in benign science knew no bounds.
[ترجمه ترگمان]ایمان به علم مهربان هیچ مرزی نمی شناسد
[ترجمه گوگل]اعتقاد به علم خوش خیم هیچ محدودیتی ندارد

پیشنهاد کاربران

بدون محدودیت


کلمات دیگر: