کلمه جو
صفحه اصلی

get something off your chest

پیشنهاد کاربران

چیزی را که درباره ان احساس گناه می کنیم به کسی گفتن
I had spent two months worrying about it and I was glad to get it off my chest.
من دو ماه راجع به آن نگران بودم و من خوشحال شدم که گفتمش

خود را از شر چیزی خلاص کردن

هم رو از تو صندوقچه بیرون


انتقادکردن یا شکایت شخصی از کسی کردن

گفتن چیزی که خیلی وقته می خواستی بگی و بعد از گفتن اون چیز احساس بهتری کردن

to say something important that you've been thinking about alot

حرف دلتو زدن ، انتقاد کردن از کسی


کلمات دیگر: