کلمه جو
صفحه اصلی

so so


نه، نه خوب ونه بد، حد وسط، احتمالا، محتمل نه خوب نه بد، میانه

انگلیسی به فارسی

نه خوب نه بد، میانه، حد وسط، احتمالا، محتمل


انگلیسی به انگلیسی

صفت ( adjective )
• : تعریف: neither very bad nor very good; passable; mediocre.
مشابه: adequate, decent, marginal, mediocre, passable
قید ( adverb )
• : تعریف: in a mediocre or merely passable manner; tolerably.

• mediocre, average, nothing special

مترادف و متضاد

in an acceptable manner


Synonyms: adequate, passable, average, enough, fair, fair to middling, fair to middling, fairish, indifferent, mediocre, medium, middling, moderate, not bad, not bad, okay, okay, ordinary, passable, respectable, run-of-the-mill, run-of-the-mill, tolerable, undistinguished


Antonyms: different, distinguished, excellent, exceptional


جملات نمونه

1. You overestimated his play, it's just so so.
[ترجمه ترگمان]تو این بازی رو بیش از حد دست بالا گرفتی
[ترجمه گوگل]شما بازی خود را بیش از حد پیش بینی کرده اید، این فقط همین است

2. Life is so, so short.
[ترجمه ترگمان]زندگی خیلی کوتاه است
[ترجمه گوگل]زندگی خیلی کوتاه است

3. Today it is so so, not too good, nor too bad.
[ترجمه مهشید] امروز معمولی است نه خیلی خوب نه خیلی بد
[ترجمه ترگمان]امروز خیلی خوب است، نه خیلی خوب، نه خیلی بد
[ترجمه گوگل]امروز خیلی خوب است، نه خیلی خوب و نه خیلی بد

4. Just so so. The ones I had before were even better.
[ترجمه ترگمان]درست همین طور است اونایی که قبلا داشتم حتی بهتر از اینا بودن
[ترجمه گوگل]فقط همین آنهایی که قبلا داشتم حتی بهتر بودند

5. Just so so. What can I do for you?
[ترجمه ترگمان]درست همین طور است چه کاری از دستم برمیاد؟
[ترجمه گوگل]فقط همین چه می توانم برای شما انجام دهم؟

6. B : Just so so! I usually play tennis on Sunday with my friends.
[ترجمه ترگمان]ب - - - - - - - - - - - - - - - - - - - - من معمولا یکشنبه ها با دوستام تنیس بازی می کنم
[ترجمه گوگل]ب فقط همین! من معمولا یکشنبه با دوستانم تنیس می کنم

7. Estragon:thanks, Just so so, I miss the day we work together as coworker in Waiting for Godot. It's so wonderful, a play of two roles with the.
[ترجمه ترگمان]Estragon: متشکرم، همین طور، من روزی را از دست می دهم که با هم کار می کنیم و هم کار خود را در انتظار Godot هم کار می کنیم این خیلی عالی است، یک بازی از دو نقش
[ترجمه گوگل]اراگون با تشکر، درست همانطور که، من از دست روزم که با هم کار می کنیم به عنوان همکار در انتظار گودو این فوق العاده است، بازی دو نقش با

8. So so much redundancy yet tell a public sector worker he is laid of. . . OMG. . . you cant do that !
[ترجمه ترگمان]بنابراین، افزونگی بسیاری به یک کارگر بخش دولتی می گویند که او از OMG پذیرفته شده است شما نمی توانید این کار را بکنید!
[ترجمه گوگل]بنابراین بیش از حد انبوه، به یک کارمند بخش دولتی که از آن استفاده می شود، می گوید آه خدای من شما نمی توانید این کار را انجام دهید

9. Friction prevents it from doing so so there's going to be a frictional force in this direction.
[ترجمه ترگمان]اصطکاک مانع انجام این کار می شود تا یک نیروی اصطکاکی در این مسیر وجود داشته باشد
[ترجمه گوگل]اصطکاک آن را از انجام این کار جلوگیری می کند، بنابراین نیروی اصطکاکی در این جهت وجود خواهد داشت

10. Software rot is unavoidable, but programmers who fail to take conceptual integrity into consideration create software that rots so so fast that it becomes worthless before it is even completed.
[ترجمه ترگمان]پوسیدگی نرم افزار اجتناب ناپذیر است، اما برنامه نویسان که قادر نیستند انسجام مفهومی را در نظر بگیرند، نرم افزاری ایجاد می کنند که به قدری سریع فاسد می شوند که قبل از آن که حتی کامل شود، بی ارزش می شود
[ترجمه گوگل]پوسیدگی نرم افزاری اجتناب ناپذیر است، اما برنامه نویسان نتوانسته اند به طور کلی یکپارچگی مفهومی را ایجاد کنند، نرم افزارهایی را ایجاد می کنند که خیلی سریع می شوند و قبل از آن حتی به پایان می رسد

11. The story was a bit thin and the photography was so so.
[ترجمه ترگمان]داستان کمی باریک بود و عکاسی به این ترتیب بود
[ترجمه گوگل]داستان کمی نازک بود و عکاسی خیلی زیاد بود

12. Her coquettish write on the face, contain in the eye, but she is so so so bold and powerful without slut, active, conscienceless .
[ترجمه ترگمان]coquettish را روی صورت، در چشمان، in، اما آن قدر شجاع و قوی است، بی آن که هرزه، فعال، فعال و فعال باشد
[ترجمه گوگل]سحر و جادو او را روی صورت می نویسد، حاوی چشم است، اما او بسیار باهوش و قدرتمند است و بدون شلخته، فعال و بی قید و شرط است

"how are you today?" "oh, so-so"!

امروز حالتان چطور است؟ چه عرض کنم، بد نیست!


پیشنهاد کاربران

اصطلاح عامیانه.
بگی نگی. بفهمی نفهمی. کم و بیش

yani motevaset

پنجاه پنجاه

بدنیست
قابل تحمل
متوسط

متوسط
نه خوب نه بد
معمولی

نصف نصف ، پنجاه پنجاه ، در حد وسط ، نه ضعیف نه زرنگ

بدک نیستم
به قول خودمون هی

bad

بگی نگی


کلمات دیگر: