awfully

بد، به طور وحشتناک، به طور زننده، (عامیانه) خیلی، بسیار، به طور ترسناک و احترام انگیز، بطورهیبت یاترسناک

انگلیسی به فارسی

به‌طرز وحشتناک یا ترسناک، به‌طور زننده

افتضاح

انگلیسی به انگلیسی

قید ( adverb )

• (1) تعریف: very; extremely.
• مشابه: awful, damn, pretty, very

- Coming to the hospital with me was awfully nice of her.

[ترجمه ترگمان] رفتن به بیمارستان با من خیلی خوب بود
[ترجمه گوگل] با او به بیمارستان میرفتم او خوشحال بود

• (2) تعریف: terribly.

- He wrote awfully.

[ترجمه ترگمان] خیلی نامه نوشت
[ترجمه گوگل] او به شدت نوشت

• dreadfully, terribly; very
you use awfully to emphasize how much of a quality someone or something has; an informal word.

مترادف و متضاد

badly

Synonyms: clumsily, disgracefully, disreputably, dreadfully, inadequately, incompletely, poorly, reprehensibly, shoddily, unforgivably, unpleasantly, wickedly, wretchedly

very

Synonyms: badly, dreadfully, excessively, extremely, greatly, hugely, immensely, indeed, much, quite, terribly, truly, very much

جملات نمونه

1. i am awfully happy to meet you

از ملاقات شما بسیار خوشنودم.

2. it was awfully late

بسیار دیر بود.

3. to behave awfully

رفتار بسیار بدی داشتن

4. It's awfully dark in here: put the light on.

[ترجمه ترگمان]اینجا خیلی تاریکه، چراغ را روشن کن
[ترجمه گوگل]این در اینجا به شدت تاریک است: نور را روشن کنید

5. These scissors are awfully heavy.

[ترجمه ترگمان]این قیچی خیلی سنگین است
[ترجمه گوگل]این قیچی بسیار سنگین است

6. It's awfully cold in here. Is the heater on?

[ترجمه ترگمان]اینجا خیلی سرده بخاری روشن شد؟
[ترجمه گوگل]این بسیار سرد است در اینجا بخاری است

7. August is still an awfully long way away.

[ترجمه ترگمان]اوت هنوز خیلی دور است
[ترجمه گوگل]ماه آگوست هنوز راه بسیار بدی وجود دارد

8. I'm awfully sorry, but we've forgotten to reserve you a table.

[ترجمه ترگمان]من خیلی متاسفم، اما فراموش کردیم که تو را یک میز ذخیره کنیم
[ترجمه گوگل]من به شدت متاسفم، اما فراموش کرده ایم که شما یک جدول رزرو کنید

9. I'm awfully sorry about that problem the other day.

[ترجمه ترگمان]اون روز خیلی به خاطر اون مشکل متاسفم
[ترجمه گوگل]من به سختی در مورد آن مشکل در روز دیگر متاسفم

10. England played awfully throughout the game.

[ترجمه ترگمان]انگلستان در سراسر این بازی به شدت بازی می کرد
[ترجمه گوگل]انگلستان در طول بازی به شدت بازی کرد

11. I had a wonderful weekend but it went awfully quickly.

[ترجمه ترگمان]آخر هفته خوبی داشتم اما خیلی سریع اتفاق افتاد
[ترجمه گوگل]من تعطیلات فوق العاده ای داشتم اما خیلی سریع به سرعت رفتم

12. It's awfully nice of you to come all this way to see me.

[ترجمه ترگمان]خیلی لطف کردید که این همه راه برای دیدن من آمده اید
[ترجمه گوگل]این بسیار شگفت انگیز است از شما برای رسیدن به همه این راه برای دیدن من

13. You look awfully pale, are you all right?

[ترجمه ترگمان]خیلی رنگت پریده، حالت خو به؟
[ترجمه گوگل]شما به نظر می رسد بسیار کم رنگ است، همه شما درست است

14. Would you mind awfully waiting a bit, I'll be back right away.

[ترجمه ترگمان]اشکالی ندارد کمی صبر کنی، همین الان بر می گردم
[ترجمه گوگل]آیا شما به سختی انتظار چندان داشتید، من درست می کنم

to behave awfully

رفتار بسیار بدی داشتن

It was awfully late.

بسیار دیر بود.

I am awfully happy to meet you.

از ملاقات شما بسیار خوشنودم.

پیشنهاد کاربران

بسیار عالی - بسیار افتضاح

شدیدا

بسیار زیاد

بدجوری

اگر بعد از آن صفت یا قید بیاید یعنی خیلی
awfully sorry خیلی متاسفم

کلمات دیگر: