کلمه جو
صفحه اصلی

surely


معنی : یقینا، محققا، مسلما، بطور حتم، لاریب
معانی دیگر : همانا، به طور قطع، قطعا، حتما، مطمئنا، (با فعل منفی - خودمانی) مطمئن هستم که، با اطمینان

انگلیسی به فارسی

یقینا، محققا، مسلما، بطور حتم


مسلما، یقینا، محققا، بطور حتم، لاریب


انگلیسی به انگلیسی

قید ( adverb )
(1) تعریف: certainly; positively.
مشابه: all right, clearly, definitely, indeed, just, of course, positively

- That is surely the case.
[ترجمه ترگمان] مطمئنا همین طور است
[ترجمه گوگل] این مطمئنا مورد است

(2) تعریف: with confidence or assurance.

(3) تعریف: without fail; inevitably.
مشابه: by all means

- Slowly but surely they will finish the job.
[ترجمه ترگمان] آهسته اما مطمئنا کار را تمام خواهند کرد
[ترجمه گوگل] به آرامی اما مطمئنا آنها کار را تمام خواهند کرد

(4) تعریف: yes, indeed; certainly.
مشابه: all right

(5) تعریف: used as an intensive in statements not necessarily supported by fact.

- Surely you are not serious.
[ترجمه ترگمان] مطمئنا تو جدی نیستی
[ترجمه گوگل] مطمئنا شما جدی نیستید

• confidently; certainly; without a doubt; yes, of course
you use surely to emphasize that you think something is true, and often to express surprise that other people do not agree.
in american english, you use surely when you are agreeing with what someone has said or suggested.
if something is happening slowly but surely, it is happening gradually and cannot be stopped.

مترادف و متضاد

یقینا (قید)
certainly, surely

محققا (قید)
indeed, certainly, surely

مسلما (قید)
surely, undoubtedly

بطور حتم (قید)
surely

لاریب (قید)
surely

without doubt


Synonyms: absolutely, admittedly, assuredly, beyond doubt, beyond shadow of doubt, certainly, clearly, come what may, conclusively, decidedly, definitely, distinctly, doubtlessly, evidently, explicitly, fixedly, for certain, for real, indeed, indubitably, inevitably, inexorably, infallibly, irrefutably, manifestly, nothing else but, plainly, positively, rain or shine, to be sure, undoubtedly, unequivocally, unerringly, unfailingly, unmistakably, unquestionably, unshakably, with certainty, without fail


Antonyms: doubtfully, questionably, uncertain


جملات نمونه

1. surely you are a born peasant . . .
همانا که تو روستا زاده ای . . .

2. surely you don't believe in such superstitions!
اطمینان دارم که به چنین خرافاتی اعتقاد نداری !

3. he will surely go
یقینا خواهد رفت.

4. slowly but surely
آهسته و پیوسته،بدون احتمال شکست،با سنجش کلیه ی جوانب

5. this (world) is a house which will surely crack
این سرایی است که البته خلل خواهد یافت.

6. Surely such weighty matters merit a higher level of debate?
[ترجمه ترگمان]مطمئنا این موضوعات مهم یک سطح بالاتری از بحث است؟
[ترجمه گوگل]مطمئنا چنین مسائلی حائز اهمیت است که سطح بالاتری از بحث را داشته باشد؟

7. You surely don't begrudge him his happiness.
[ترجمه مهرداد] مطمئنا تو نمی تونی مانع شادیش بشی
[ترجمه ترگمان]مطمئنا باعث خوشحالی او نخواهی شد
[ترجمه گوگل]شما مطمئنا شادی او را نادیده نگیرید

8. Surely anyone with marketing gumption should be able to sell good books at any time of year.
[ترجمه ترگمان]مطمئنا هر کسی با زیرکی بازاریابی قادر به فروش کتاب های خوب در هر زمان از سال خواهد بود
[ترجمه گوگل]مطمئنا هر کسی که با کسب و کار بازاریابی باید قادر به فروش کتاب های خوب در هر زمان سال است

9. Surely we should do something about it?
[ترجمه ترگمان]مطمئنا ما باید کاری در این مورد بکنیم؟
[ترجمه گوگل]مطمئنا ما باید چیزی در مورد آن انجام دهیم؟

10. That incident will surely bring on a crisis.
[ترجمه ترگمان]این حادثه قطعا موجب بروز یک بحران خواهد شد
[ترجمه گوگل]این حادثه مطمئنا بحران ایجاد خواهد کرد

11. It's surely only a matter of time before he is found, isn't it?
[ترجمه ترگمان]مطمئنا قبل از اینکه او را پیدا کنند، فقط مساله زمان است، نه؟
[ترجمه گوگل]مطمئنا تنها یک لحظه از زمان قبل از اینکه او پیدا شود، این نیست؟

12. The company's donation was surely motivated by self-interest, as it attracted a lot of media attention.
[ترجمه ترگمان]با توجه به اینکه این شرکت توجه رسانه ها را به خود جلب کرده است، این شرکت قطعا با انگیزه خود انگیزه داشته است
[ترجمه گوگل]اهداء این شرکت مطمئنا با علاقه شخصی متوقف شد، چرا که توجه بسیاری را به رسانه جلب کرد

13. You must have heard about the riots, surely?
[ترجمه ترگمان]حتما راجع به شورش شنیده اید؟
[ترجمه گوگل]شما باید درباره شورشها شنیده باشید، مطمئنا؟

14. The goat leaped surely from rock to rock.
[ترجمه ترگمان]بز به طور حتم از سنگ به صخره بیرون جست
[ترجمه گوگل]بز به طور قطع از سنگ به سنگ پراکنده شد

15. The benefits would surely far outweigh the risks.
[ترجمه ترگمان]این مزایا قطعا به مراتب بیشتر از خطرات است
[ترجمه گوگل]مزایا قطعا به مراتب بیشتر از خطر است

16. It should surely be possible for them to reach an agreement.
[ترجمه ترگمان]قطعا این امکان وجود دارد که آن ها به توافق برسند
[ترجمه گوگل]قطعا برای آنها باید به توافق برسند

17. You're an intelligent woman, surely you realize by now that I'm helping you.
[ترجمه ترگمان]تو زن باهوشی هستی، مطمئنا می فهمی که من دارم به تو کمک می کنم
[ترجمه گوگل]شما یک زن هوشمند هستید، مطمئنا تا حالا متوجه شده اید که من به شما کمک می کنم

18. Surely my existence cannot be so purposeless?
[ترجمه ترگمان]بی شک وجود من این قدر بی معنی است؟
[ترجمه گوگل]مطمئنا وجود من نمیتواند خیلی هدفمند باشد؟

surely you are a born peasant ...

همانا که تو روستازاده‌ای ...


He will surely go.

یقیناً خواهد رفت.


surely you don't believe in such superstitions!

اطمینان دارم که به چنین خرافاتی اعتقاد نداری!


اصطلاحات

slowly but surely

آهسته و پیوسته، بدون احتمال شکست، با سنجش کلیه‌ی جوانب


پیشنهاد کاربران

قطعا_یقینا

واضح نیست که؟

absolutely

حتما

مطمئنا

به ظن قوی


کلمات دیگر: