معنی نهفته ی چیزی را دریافتن، معانی پنهان یا ژرف چیزی را درک کردن
read between the lines
معنی نهفته ی چیزی را دریافتن، معانی پنهان یا ژرف چیزی را درک کردن
انگلیسی به فارسی
معنی نهفتهی چیزی را دریافتن. معانی پنهان یا ژرف چیزی را درک کردن. فحوای کلام را دریافتن.
بین خط ها را بخوان
انگلیسی به انگلیسی
عبارت ( phrase )
• : تعریف: to discern implied meaning from what is actually said or written.
• مترادف: infer
• مشابه: assume, extrapolate
• مترادف: infer
• مشابه: assume, extrapolate
• detect the underlying or hidden meaning
مترادف و متضاد
To guess something that is not expressed directly.
جملات نمونه
Linda tried to be cheerful and said she was okay, but reading between the lines, I could see she was really upset.
لیندا سعی کرد بشاش باشه و گفت حالش خوبه؛ اما من بهخوبی درک کردم که واقعاً آشفته است.
They didn't say directly it was our fault, but it was easy to read between the lines.
آنها مستقیم نمیگفتند که مقصر هستند؛ اما درک آن آسان بود.
Reading between the lines, I'd say he isn't happy with the situation.
من خوب میفهمم که اون از شرایط راضی نیست.
1. Frequently it is necessary to read between the lines.
[ترجمه ترگمان]اغلب خواندن بین خطوط لازم است
[ترجمه گوگل]اغلب لازم است بین خطوط بخوانید
[ترجمه گوگل]اغلب لازم است بین خطوط بخوانید
2. So beware: if we were able to read between the lines that easily, so too can your family and friends!
[ترجمه ترگمان]بنابراین مراقب باشید: اگر ما قادر بودیم که بین این دو خط را به راحتی بخوانیم، خانواده و دوستان تان نیز می توانند این کار را بکنند!
[ترجمه گوگل]بنابراین مراقب باشید اگر ما قادر به خواندن بین خطوط است که به راحتی، و همچنین می توانید خانواده و دوستان خود را!
[ترجمه گوگل]بنابراین مراقب باشید اگر ما قادر به خواندن بین خطوط است که به راحتی، و همچنین می توانید خانواده و دوستان خود را!
3. Read between the lines when signing contracts.
[ترجمه ترگمان]هنگام امضای قرارداد بین خطوط بخوانید
[ترجمه گوگل]در هنگام امضای قرارداد بین خطوط خوانده می شود
[ترجمه گوگل]در هنگام امضای قرارداد بین خطوط خوانده می شود
4. As you look at this poem, be sure read between the lines.
[ترجمه ترگمان]همانطور که به این شعر نگاه می کنید، حتما بین این دو سطر بخوانید
[ترجمه گوگل]همانطور که به این شعر نگاه می کنید، مطمئن باشید که بین خط ها خوانده می شود
[ترجمه گوگل]همانطور که به این شعر نگاه می کنید، مطمئن باشید که بین خط ها خوانده می شود
5. If you read between the lines, you can detect his contrived explanation.
[ترجمه ترگمان]اگر بین این خطوط مطالعه کنید، می توانید توضیح contrived او را تشخیص دهید
[ترجمه گوگل]اگر بین خطوط را بخوانید، می توانید توضیح ذاتی خود را تشخیص دهید
[ترجمه گوگل]اگر بین خطوط را بخوانید، می توانید توضیح ذاتی خود را تشخیص دهید
6. Lu Xun's works are very abstruse. You must read between the lines.
[ترجمه ترگمان]آثار لو شون خیلی پیچیده هستند شما باید بین این دو سطر بخوانید
[ترجمه گوگل]آثار لو سون بسیار شکننده هستند شما باید بین خط ها را بخوانید
[ترجمه گوگل]آثار لو سون بسیار شکننده هستند شما باید بین خط ها را بخوانید
7. You must read between the lines in order to get his full meanig.
[ترجمه ترگمان]شما باید بین این خطوط کتاب بخوانید تا meanig کامل شود
[ترجمه گوگل]شما باید بین خطوط را بخوانید تا بتواند معنی کامل خود را بدست آورد
[ترجمه گوگل]شما باید بین خطوط را بخوانید تا بتواند معنی کامل خود را بدست آورد
8. When reading the letter, he read between the lines.
[ترجمه ترگمان]وقتی نامه را خواندم، بین خطوط کتاب خواندن را خواند
[ترجمه گوگل]هنگام خواندن نامه، او بین خطوط خواند
[ترجمه گوگل]هنگام خواندن نامه، او بین خطوط خواند
9. Let's read between the lines and not jump to conclusions.
[ترجمه ترگمان]اجازه دهید بین خطوط خوانده شود و به نتیجه گیری برسیم
[ترجمه گوگل]بیایید میان خطوط بخوانیم و به نتیجه گیری برسیم
[ترجمه گوگل]بیایید میان خطوط بخوانیم و به نتیجه گیری برسیم
10. No need to read between the lines, spelled out for you.
[ترجمه ترگمان]نیازی نیست بین خط ها چیزی بخونی، برات هجی می شه
[ترجمه گوگل]بدون نیاز به خواندن بین خطوط، برای شما نوشته شده است
[ترجمه گوگل]بدون نیاز به خواندن بین خطوط، برای شما نوشته شده است
11. While appreciating poetry, you must learn to read between the lines.
[ترجمه ترگمان]در حالی که شعر را تحسین می کنید، باید یاد بگیرید که بین این دو سطر بخوانید
[ترجمه گوگل]با در نظر گرفتن شعر، شما باید یاد بگیرید که بین خطوط را بخوانید
[ترجمه گوگل]با در نظر گرفتن شعر، شما باید یاد بگیرید که بین خطوط را بخوانید
12. Tom: You have to read between the lines.
[ترجمه ترگمان] تو باید بین اون خط ها کتاب بخونی
[ترجمه گوگل]تام باید بین خطوط بخواند
[ترجمه گوگل]تام باید بین خطوط بخواند
13. To understand poetry, one has to read between the lines.
[ترجمه ترگمان]برای درک شعر، باید بین خطوط خوانده شود
[ترجمه گوگل]برای درک شعر، باید بین خطوط بخواند
[ترجمه گوگل]برای درک شعر، باید بین خطوط بخواند
14. We tried to read between the lines.
[ترجمه ترگمان] سعی کردیم بین خط ها همدیگه رو بخونیم
[ترجمه گوگل]ما تلاش کردیم بین خطوط را بخوانیم
[ترجمه گوگل]ما تلاش کردیم بین خطوط را بخوانیم
15. They could read between the lines that she was a little homesick.
[ترجمه ترگمان]آن ها می توانستند بین the که دلش برای خانه تنگ شده بود بخوانند
[ترجمه گوگل]آنها می توانستند میان خطوط را بخوانند که او دچار احساس گرسنگی بود
[ترجمه گوگل]آنها می توانستند میان خطوط را بخوانند که او دچار احساس گرسنگی بود
پیشنهاد کاربران
تو خود بخوان حدیث مفصل از این مجمل
عبارتی است که بین مردم رایج است، یعنی دریافتن محتوای نهفته در زیر کلام یا جمله یا هر چیزی که خیلی صریح بیان نشده.
look for or discover a meaning that is hidden or implied rather than explicitly stated
look for or discover a meaning that is hidden or implied rather than explicitly stated
فحوای کلام را دریافتن
چیزی را در لفافه گفتن
آیه رو خوندن، نگفته منظور طرف رو فهمیدن
Reading between the lines, I'd say he isn't happy with the situation.
از روی ظاهر قضیه می گم که اون از این وضعیت خوشحال نیس.
Reading between the lines, I'd say he isn't happy with the situation.
از روی ظاهر قضیه می گم که اون از این وضعیت خوشحال نیس.
تلاش کردن برای فهمیدن احساسات کسی باتوجه به چیزی که گفته
کشف معنا کردن
فرامتن را فهمیدن
مفهوم ضمنی رو درک کردن
درک معنای پنهانی یک چیزی
کلمات دیگر: