کلمه جو
صفحه اصلی

alchemy


معنی : کیمیاگری، علم کیمیا، ترکیب فلزی با فلز پست تر
معانی دیگر : قدرت جادویی، افسونگری، معجزه، تبدیل یک چیز به چیز بهتر (که تا حدی جنبه ی معجزه هم داشته باشد)، کیمیا

انگلیسی به فارسی

علم کیمیا، کیمیاگری، ترکیب فلزی با فلز پست‌تر


انگلیسی به انگلیسی

اسم ( noun )
حالات: alchemies
مشتقات: alchemical (adj.), alchemistic (adj.), alchemistical (adj.), alchemically (adv.)
(1) تعریف: an ancient exploration and practice of chemistry which flourished particularly during medieval times. Practitioners used chemical processes in the hope of, for example, producing gold from base metals, finding the key to eternal life, and uncovering a single cure for all disease.

- Some brilliant thinkers such as Isaac Newton practiced alchemy.
[ترجمه ترگمان] برخی از متفکران درخشان مانند اسحاق نیوتن علم کیمیاگری را تمرین می کردند
[ترجمه گوگل] برخی از متفکران درخشان مانند ایساک نیوتن کیمیاگری را انجام دادند

(2) تعریف: (often pl.) a magical power or process of transmutation.
مشابه: magic

- By some mysterious alchemy, these two very different people fell madly in love.
[ترجمه ترگمان] با یک کیمیاگری مرموز، این دو تن دیگر دیوانه وار عاشق شدند
[ترجمه گوگل] با برخی از کیمیاگری اسرار آمیز، این دو نفر بسیار متفاوت در عشق عجیب و غریب سقوط کردند

• medieval form of chemistry which focused on the transmutation of base metals into gold
alchemy is the form of chemistry studied in the middle ages, which was especially concerned with trying to discover ways to change ordinary metals into gold.
alchemy is also the power to do something so well that it seems mysterious and magical; a literary use.

مترادف و متضاد

کیمیاگری (اسم)
alchemy

علم کیمیا (اسم)
alchemy

ترکیب فلزی با فلز پست تر (اسم)
alchemy

medieval science


Synonyms: black arts, black magic, hermetics, magic, pseudo science, sorcery, thaumaturgy, witchcraft, wizardry


جملات نمونه

1. his alchemy in changing the story into a play
معجزه ی او در تبدیل داستان به نمایشنامه

2. What spurred them on was alchemy, the'science " of changing ordinary metals into gold.
[ترجمه ترگمان]چیزی که آن ها را واداشت کیمیاگری بود، علم \" تغییر فلزات عادی به طلا
[ترجمه گوگل]آنچه که آنها را برانگیخت، کیمیاگری بود، 'علم' تغییر فلزات عادی به طلا

3. She manages, by some extraordinary alchemy, to turn the most ordinary of ingredients into the most delicious of dishes.
[ترجمه ترگمان]او توسط یک کیمیاگری فوق العاده مدیریت می شود تا the مواد را به the غذاها تبدیل کند
[ترجمه گوگل]او توسط برخی از کیمیاگری فوق العاده ای مدیریت می کند تا عادی ترین مواد را به غذاهای خوشمزه تبدیل کند

4. But it is a remarkable feat of alchemy indeed.
[ترجمه ترگمان]اما در واقع این شاهکار قابل توجهی برای کیمیاگری بود
[ترجمه گوگل]اما این حقیقت قابل توجهی از کیمیاگری است

5. Here was perhaps the nearest thing to alchemy that had ever been seen in the field of politics.
[ترجمه ترگمان]در اینجا شاید نزدیک ترین چیز کیمیاگری بود که در میدان سیاست دیده می شد
[ترجمه گوگل]شاید شاید نزدیکترین چیز به کیمیاگری بود که تا به حال در زمینه سیاست دیده شده بود

6. In particular in the sophisticated world of alchemy, the resonances of chemical and other truths were of the utmost importance.
[ترجمه ترگمان]بویژه در دنیای پیچیده کیمیاگری، فرکانس های تشدید شیمی و سایر حقایق از اهمیت بالایی برخوردار بودند
[ترجمه گوگل]به ویژه در دنیای پیچیده کیمیاگری، رزونانسهای شیمیایی و سایر حقیقت ها از اهمیت زیادی برخوردار بودند

7. His other interests included alchemy, medical remedies, and universal language schemes.
[ترجمه ترگمان]علایق دیگر او کیمیاگری، درمان های پزشکی، و طرح های زبانی جهانی بود
[ترجمه گوگل]منافع دیگر او شامل کیمیاگری، درمان های پزشکی و برنامه های زبان جهانی است

8. This fruitless quest was called alchemy by the Arabs.
[ترجمه ترگمان]این جستجو برای اعراب، کیمیاگری به نظر می رسید
[ترجمه گوگل]این تلاش بی رحم توسط اعراب توسط کیمیا شناخته شد

9. Astrology and alchemy are occult sciences.
[ترجمه ترگمان]علم احکام نجوم و کیمیاگری، علوم پنهانی هستند
[ترجمه گوگل]طالع بینی و کیمیاگری علوم مخفی هستند

10. Week of Alchemy: Double income of Mercury and Sulfur from mines.
[ترجمه ترگمان]هفته کیمیاگری: درآمد دو برابر عطارد و گوگرد از معادن
[ترجمه گوگل]هفته کیمیاگری: درآمد دوگانه جیوه و گوگرد از معادن

11. In Chinese Mythology, Laojun was in charge of alchemy.
[ترجمه ترگمان]در Mythology چینی، Laojun مسئول کیمیاگری بود
[ترجمه گوگل]Laojun در اسطوره چینی مسئول کیمیاگری بود

12. Mercury was essential in the alchemy process to refine gold and silver.
[ترجمه ترگمان]عطارد در فرآیند کیمیاگری به منظور اصلاح طلا و نقره، ضروری بود
[ترجمه گوگل]جیوه در فرایند کیمیاگری برای اصلاح طلا و نقره ضروری بود

13. Gold is a metaphor for alchemy - a transition from the physical to the non-physical where life is eternal as we are spirit and Time does nt exist!
[ترجمه ترگمان]طلا یک استعاره برای کیمیاگری - انتقال از فیزیکی به غیر فیزیکی است که در آن زندگی جاودان است چون روح و زمان وجود ندارد!
[ترجمه گوگل]طلا یک استعاره برای کیمیاگری است - انتقال از فیزیکی به غیر فیزیکی که در آن زندگی ابدی است به عنوان ما روح و زمان وجود دارد وجود دارد!

14. Wish you can benefit from our online sentence dictionary and make progress day by day!
[ترجمه ترگمان]ای کاش شما می توانید از فرهنگ لغت آنلاین ما بهره مند شوید و روز به روز پیشرفت کنید!
[ترجمه گوگل]آرزو می کنم که بتوانید از فرهنگ لغت حکم آنلاین ما بهره مند شوید و روز به روز پیشرفت کنید!

15. The clergyman represents both spirituality and alchemy.
[ترجمه ترگمان]کشیش هم معنویت و هم کیمیاگری را نمایندگی می کند
[ترجمه گوگل]روحانیت هر دو معنویت و کیمیاگری را نشان می دهد

his alchemy in changing the story into a play

معجزه‌ی او در تبدیل داستان به نمایشنامه


پیشنهاد کاربران

اعجاز


کلمات دیگر: